نمایشگاه ابتدای منظره
توضیحات و استیتمنت نمایشگاه
زهرا نوری زنوز نقاشی را با طبیعت آغاز میکند و با رنگ و خط به اتمام میرساند. چیزی شبیه به قدم گذاشتن در جنگل ؛ وقتی که داخل جنگل میشوید و برای باز کردن راه شاخه ها و برگها را جا به جا میکنید. نقاش به شکلی طبیعی این پروسه را بر روی سطح نقاشی انجام میدهد. ولی شاخه ها با کنار زدن به محل اصلی خود باز نمیگردند. آنها را هر جا که میخواهد میچیند و به هر اندازه ای و شکلی که میخواهد درمیآورد و منظره را میسازد. در میانه ی نقاشی این شاخ و برگها اهمیت خود را از دست میدهند وقتی که تعدادشان افزایش میابد، حالتی از سیاه مشق به خود میگیرند و قلم موی نقاش به رقص در می آید. شب و روز در این نقاشی ها وجود ندارد. منابع نور همان رنگهای روشن پالت نقاش است. این دنیای زنوز است و نیاز ندارد که خیلی هم تابع قوانین ذهنی ما باشد. مناظر زنوز نه آنقدر دورند که افقی از جایی که هستند به ما نشان دهند و نه آنقدر نزدیکند که بتوان به شکلی دقیق هویتشان را حدس زد. آنها بشتر شبیه به اولین لحظه ی برخورد هستند. جا و فضایی تازه که وارد آن میشویم. جایی که هیچ ایده ای از آن نداریم. این فضا و جای جدید غریب تر میشود وقتی که میوه ها به قامت گیاهان عظیم الجثه در می آیند. تصویری که هم هراس جنگل را در خود دارد و هم آرامش طبیعت بیجان های قرن هجدهم. زنوز با بی میلی انسان را نیز وارد دنیای خود- ساخته ی خود میکند. با اینکه کمترین اهمیت را به آنها میدهد ولی اجازه ی زیست پیدا میکنند. آنها در همه جای نقاشی سرگردانند. آنها بر خلاف دنیای واقعی وارد جایی شده اند که طبیعت حاکم است. طبیعتی که قصه را حذف میکند و فقط تجربه باقی میماند. اگر این نقاشی ها گذشته ای داشته باشند و یا در پشت آنها نقاشی دیگری وجود داشته باشد چیزی از آنها باقی نمانده است. اینها تصاویری هستند از ابتدای دنیایی دیگر که رشدش باعث ویرانی خود میشود.