نمایشگاه نمایشگاه انفرادی مجسمه الهام همت
توضیحات و استیتمنت نمایشگاه
آدمی هیچگاه خود را در عالم به مثابهیِ تنی نمییابد که یک ذات انسانی بر آن افزون باشد. مادامی که بدن در کار است، طبعاً آدمی بیتأمل و ناخودآگاه، در پیکارِ بینِ اِروس و تاناتوس جانبِ زندگی را میگیرد و در این هنگامه، متأثر از عشق، ترس و امید، دست به آفرینیش میزند. توتم و تابو میسازد، آنها میشکند و دوباره در پیکری دیگر جان میبخشد. در پیکرههایِ سرامیکی الهام همت، سخن از بدنمندی (1) است. بدنی که با آن نردِ عشق میبازیم و آن را از گزندِ مرگ دور میداریم. ما آنگونه دارایِ بدن نیستیم که گویی چیزی با خود حمل میکنیم. بدنِ انسان، ماهیتاً از بدنمندی دیگر جانداران متفاوت است. بنابراین با علمِ فیزیولوژی نمیتوان خصلتِ انسان بودنِ انسان را در ویژگیهایِ اُرگانیک او به روش علمی اثبات کرد. وحدت بدن و روان انسان او را دارایِ قدرتِ " حضور" میکند. ممکن است بسیاری از اشیاء و حیوانات در مکان و زمانی حضور داشته باشند اما نسبتِ خود را با اشیاء و دیگران درک نکنند. در این راه انسان یگانه و در میان کنشهایِ انسانی نیز بیانِ هنری یکتاست. آدمی هر لحظه در وجد و حالی به سر میبرد و با چیزها نسبتی مییابد. در زمان حال، به سمتِ گذشته، جهان را میفهمد و تجربۀ زیستهیِ پیشینیان را با خود دارد اما رو به سوی آینده دارد. همت در این آثار از سرآغازی سخن میگوید که انسان هنوز دچار دوپارگیِ سوبژه- اُبژه نشده است، بدن و ذهن واحد است و این وحدت در اتحاد سهگانهیِ زمان یعنی، گذشته، حال و آینده، در طبیعت امکانپذیر میشود، بر اساسِ این بینش اسطورهای گذشته ضرورتاً، پشتِ سر نیست بنابراین میشود در بین گذشته و آینده در آمد و شد بود. بهروز الیاسی