نمایشگاه ظل
توضیحات و استیتمنت نمایشگاه
آنچه ماده را قوام میبخشد زمان و فرسایش است و تاب آوردن. ماده در پیوستگی زمان وجود مییابد، از ارزش زمان برخوردار است و روایتی از تکوین دارد. مجتبی امینی در نمایشگاه «ظل» که روایتی است از زندگی کارگران معادن فیروزه و ذغالسنگ، با کاویدن در حواشی بهرهجویی از برخی مواد طبیعی به نوعی روایتسازی شخصی از مصالح، ارزش ذاتیشان و فقدانِ نصیب میپردازد. «ظل» روایتی است از پناه، عنایت، سایه و نیز تیرگی، سیاهی و جور؛ کاوندگان حفرههای تاریک و گوهر انگشتری. معدن فیروزهی نیشابور اما توامان دربرگیرندهی مراد «رزق و روزی» و نیز در مقابل، مفهوم سلب است. کار کارگران بومی معدن تنها دارای یک مفهوم اقتصادی نیست بلکه بخشی از حیات اجتماعی منطقه است. امینی چالشهای زیست کارگرانی را که در معادن فیروزه و زغالسنگ کار میکنند در اشکال و مواد مختلف منعکس میکند و این مسئله را برمیانگیزد: کار اگر کار «یدی» باشد، فرسایش تن است. امینی هنرمندی خردهگیر بر شرایط است و در کارهایش ارجاعاتی به وقایع سیاسی و اجتماعی دارد. «تلقین» و «خبط» را اگر در دستهی مواخذات سیاسی ببینیم، «برنامهی کودک» بیشک به چالشکشیدن قانونِ وضعشده است و «ظل» بازخواست شرایط اجتماعی. در «ظل» مفاهیمی مرتبط با «فرسایش»، «فقدان» و «غیاب» در قالبها، فرمها و مدیومهای مختلف نشان داده میشوند: (۱) [ید] چیدمانی است عریض از بیحسابْ سنگهای فیروزه که بر رکابهای انگشتری سوار شدهاند؛ (۲) کولاژهایی زمخت و خشن معلق میان طراحی و حجم، که در برخی بستر برای کلماتی میشوند که دلالت بر زبان دارند و در برخی، پهنهای برای پوسترهای تبلیغاتی حذب کارگر؛ (۳) عکسهایی از آنخودسازیشده از کارگرانی مغروق در تاریکی که در حال زدودن سیاهی از تناند و دستآخر (۴) [فرود] که ماکتی است از وضعیت کوهها و دامنههایی که محل زندگی معدنکاوان منطقه است. این چیدمان بازگوی جریانی از بازی طبیعت و غنایماش با مردمان سرزمینی است مجاور معدن که دست بر قضا همه از خیر آن نصیب نمیبرند مگر با سیلابی که آن هم ماحصلاش چیزی نیست جز کاسههای تهی: ... و آن ابر بار بر صحرای غبیط فرونهاد و بر آن گل وگیاه رویانید، چون بازرگان یمانی که متاع رنگارنگ خویش در نظر خریداران بگشاید ... (اِمرؤالقیس)