نتایج جست جو "سحر" در سایت 100هنر
3
0
2,599
محفل نقاشی و گرافیک
180X130CM
متریال : اکرلیک روی کنواس
سال : ۱۴۰۲
نام اثر : میز شام
هنرمند : سحر افروز
5
0
20,236
محفل خوشنویسی
70X70CM
9
0
12,072
7
0
13,259
28
3
27,230
محفل عکاسی
50X70CM
29
7
66,161
محفل خوشنویسی
50X70CM
نام قطعه : #خیام_نامه
تکنیک : #نستعلیق #قصار_نویسی
اندازه ی اثر : 80 * 60 سانت... ادامه
یمتر
تذهیب : استاد سحر صنعتگر تبریزی
کاغذ : رنگ شده ی سنتی
متریال : ماکت هلندی و قاب نفیس
#مجید_رجایی
اثر فروخته شده است
12
3
15,164
محفل خوشنویسی
96X150CM
20
0
12,266
محفل نقاشی و گرافیک
ابعاد ۵۰×۶۰
متریال:مداد زغالی روی کاغذ
نام اثر:اصالت
نام هنرمند :سیده سحر علوی
26
2
14,301
محفل خوشنویسی
20X20CM
چه مبارک سحری بود و چه فرخنده شبی...
(۲۰×۲۰)
ترکیبی از ورق فلزات اکریلیک روی ... ادامه
مقوا، پرس شده روی چوب به ضخامت ۲.۵ سانت.
27
1
31,706
محفل شعر و داستان
تقدیم به استاد شجریان :
بخوان ای خسرو آواز ایران
بخوان از ناله ی مرغ سحر خوان
بخ... ادامه
وان از سر عشق از چشمه ی نوش
بخوان تا حرف آید ساز خاموش
عباس مشهوری
15
0
19,057
1
0
8,465
دور نیست dournist
لیلا در واکن مویوم
ترانه خراسانی معروفی که رضا راشد درتومی با صدای زیبا و نوازن... ادامه
دگی سحرانگیز اجرا کرد
6
0
21,714
محفل موسیقی
ترانه تو، تنها تو
شعر، آهنگ، تنظیم و تار: کامران ایازی
موسیقی ارکسترال ایرانی
... ادامه
.
«ترانه ی تو، تنها تو»
تویی آن که نگویمش هرگز
شب ها چه بی تابم
تو که مانند گهواره مرا در خواب می داری
تویی آن که نگویی ام هرگز
شب ها کنار من
سپری تا سحر شب ها را به سعی خواب و بیداری
تنها بی تو بودن برای من تنهاییست
تویی تنها که دگر شوی در من
گاه آن توست، گه خش خش یک برگ
گاه عطری که نماند به پیراهن
ببین عشاق تا گفتند
آنچه ما نگفتیم
فتد به کارشان دروغ و نیرنگ
خوشا بی کام جستن کنار هم
چنین شکوهی را پاس داریم از رنگ
از آغوشم همه آن دیگران را وا نهادم
تویی تنها که در من تازه خواهی شد
تو از آن منی چون آرزویم نیست هرگز
که گردانم تو را یک سر از آن خود
بر پایه شعر "ترانه" از ریلکه
4
0
4,034
محفل عکاسی
از تو ای عشق در این دل چه شررها دارم
یادگار از تو چه شبها ، چه سحر ها دارم
#عما... ادامه
د_خراسانی🌱
1
0
31,053
محفل شعر و داستان
کاش :
ایستاده ام در کنج شب
در سحرگاهی که میرسد از راه
می نگرم بر دانه های شبن... ادامه
م
که ریخته اند در پای چاه
زندگی می زند ساز را در دشت
پُر می شود در چوپان ، در نی
می چکد بر گلبرگهای گل
می ریزد خود را در جام ، در می
نگاهش نمی چرخد به سویم
گوئی شرابش تلخ است بر من
فریاد می کشد با خشم
می کَند جانم را ، ازتن
من همان اشکم در ابر
که چون قطره می نالد
انواری جدا از مادر
که بر دمنها می بارد
طبعم آهیست بغض آلود
بر کشیده میشوم از خشم
چون اشکی در چنگ ظلم
ریخته می شوم از چشم
این چنین ردای غم
تا به کی خواهم دوختن ؟
در دل این جنگل خشک
بوته ها ، خواهم سوختن
کاش خورشید بتابد گرم
بخار سازد درد از وجودم
بر کشم لبخند بر رخ
ذکر گویمش ، در سجودم
کاش مهتاب ببارد بر دشت
مرگِ شب را کُند تقدیر
تا دل ، طلوع خورشید را
بر تنِ سردم کُند تفسیر
28
1
28,836
شعر سراب
آه...
داشتم میگفتم
هرچه باید می شنید اما
قصه ی عاشق پر از وهم است و اندوهِ س... ادامه
راسر
می شنید اما
برایش باورش مشکل
آه آری باز..
داشتم می گفتم
هر چه در من بود
سرنوشت آتش و آشوب
می شنید اما
برایش باورش مشکل
می توانست او اگر می خواست
قصه هایم را کند باور
قصه ی افسون بی مرز نگاهش
از سحر تا شب
می شنید اما
برایش باورش مشکل
قصه ام را باز می گویم
داستان باور و انکار
با تمام فصل هایش می شود تکرار
از زبان قلب می خوانم برایش
می شنید اما
برایش باورش مشکل
10
0
6,792
محفل نقاشی و گرافیک
100X150CM
7
0
6,814
4
0
6,446
