بُتخانه
هنگام که خیالت
رو بروی من می نشیند
دُکمه هایِ شعرم
یکی
یکی
شُل می
... ادامه شوند ...
ِبوسه های نرم ات
آرام آرام
ِآسمانِ کاغذیم را ابری می کنند ،
می بارند…
و واژه هایم را تمام تا استخوان می شویند.
ناگاه لرزش تک تک خدایان را
زیر پیراهن ات احساس می کنم
که بی محابا برای پرستیده شدن
یکی
یکی
یکی
صف می بندند..!
.
کاظم پارسای