نتایج جست جو "اشتیاق" در سایت 100هنر
نمایشگاه احتلال در اشتیاق
نمایشگاه اشتیاق خورشید
نمایشگاه فراسوی طاقت
نمایشگاه چهار فصل با نگاهی دیگر
5
0
6,418
محفل نقاشی و گرافیک
74X74CM
چه کردهام که دلم از فراق خون کردی؟
چه اوفتاد که درد دلم فزون کردی؟
چرا ز غم د... ادامه
ل پر حسرتم بیازردی؟
چه شد که جان حزینم ز غصه خون کردی؟
نخست ار چه به صد زاریم درون خواندی
به آخر از چه به صد خواریم برون کردی؟
همه حدیث وفا و وصال میگفتی
چو عاشق تو شدم قصه واژگون کردی
ز اشتیاق تو جانم به لب رسید، بیا
نظر به حال دلم کن، ببین که: چون کردی؟
لوای عشق برافراختی چنان در دل
که در زمان، علم صبر سرنگون کردی
(اکریلیک روی بوم دیپ)
3
0
2,501
محفل خوشنویسی
120X80CM
در آستانه رهایی
میکس مدیا روی بوم ۱۲۰*۸۰
مرا هزار امید است و هر هزار تویی
... ادامه
اثر محمد ابراهیمی جویباری
مهر ۱۴۰۳
ساری
✨ مرا هزار امید است و هر هزار، تویی… ✨
در این اثر، واژهها در میان موجهای رنگ و بافت، معنایی تازه میگیرند.
تضادهای تیره و روشن، بازی نور و سایه، و رگههای درخشان امید…
همه و همه روایتگر جهانیاند که میان ویرانی و شکوفایی، میان سقوط و رهایی، به جستوجوی خویش برمیخیزد.
اینجا، هر خط تپشی است از اشتیاق…
هر رنگ، فریادی است از ایمان…
و هر نقطه، آغاز سفری بیپایان در مسیر امید.
✨ آن سوی تاریکی، نوری در تلاطم است… ✨
گاهی، امید از دل ویرانی زاده میشود. از میان تیرگیهایی که میخواهند بلعیدنت، اما تو میتابی…
رنگها اینجا بیقرارند، واژهها شکسته، خطوط سرگردان…
درهمآمیختگیِ نور و سایه، قصهای را روایت میکند که آغاز و پایانش یکی است: جستوجوی بیپایانِ
🎨 میکس مدیا روی بوم | ۱۲۰×۸۰
🖌 محمد ابراهیمی جویباری
📍 مهر ۱۴۰۳ | ساری
#مرا_هزار_امید_است #نقاشیخط #هنرمعاصر #میکس_مدیا #محمدابراهیمی_جویباری #جریان_امید #هنر_ایرانی
7
1
26,058
محفل شعر و داستان
Kargah e Jadoo
«««این یکی از بهترین شعرهایی است که تا بحال نوشته ام»»»
کارگاه ... ادامه
جادو
دنبال این ذرۀ غبار طلایی، درست از وسط میدون جنگ
بر میگردم توی عمیقترین رؤیاها
که راهها و مسیرهای مخفی رو برای هزارمین بار، بو بکشم.
پریشان و همچنان مدهوش، از توی باریکراهها، روی لبۀ دیوارها
بدنبال جای پای تو، روی ساختار فریبندۀ این معماها
روی قفل این زندان همیشگی، توی این اشتیاق ابدی
روی لطیفترین گیاههای وحشی
از کنار جویبارهای باریک و پلهای معلق،
از درون شهرهای جادویی، رسوم فراموش شده
کوچههای تنگ محلههای پرت،
از کنار نگاههای گنگ و قهرآمیز و پرسشگر
درحال برگشتن به خونۀ جادوگر
مثل باد از روی صورت نحس جنهای پلید میغلتم
حتی توی زندونهاشون هم سرمستم
روی نوک شمشیرا و نیزهها میرقصم
بَعدم هوهوکشون از توی سوراخِ کلیدِ در، جستم
...
#سحر #رویا #میستیسیزم #هشیاری
