تو در تنهایی من کدام سیب را میبویی!
تنهایی بزرگ من، من سیب را در آسمان هزار با
... ادامه ر چرخاندم، یک شاید در چرخش این گوی چرخان گذاشتم
عطر اش عطر من بود رویای من، اینک سیب من سرخ شده است از نگاه تو مرا همچون سیبم بو بکش انقدر احساس کن مرا که حسرت فراموش شود در من، آری وقتی که چشمانت را از مست شدن بوی سیبم میبندی احساس آرامش میکنم در وجودم، وقتی حواست نیست جوری بهت در آن لحظه خیره میشوم که تمام در های زنجیر شده ی باغ انار که به دست دیو سفید که تو را حبس کرده باز خواهد شد فقط کافیست تو هم مرا نگاه کنی، ببین مرا باور کن من در اعماق وجودم رازهایی دارم از نسیم شمالی نرم تر چنان که رموز من چون همین نسیم گونه هایت را نوازش خواهد کرد،بی آنکه لحظه ای فکر کنی به نداشته هایت، سیب مال تو است بویش کن من آنرا برای تو چیده ام (دلنوشته ای از من موضوع نقاشی 😊)