نتایج جست جو "خاموش" در سایت 100هنر
27
1
31,425
محفل شعر و داستان
تقدیم به استاد شجریان :
بخوان ای خسرو آواز ایران
بخوان از ناله ی مرغ سحر خوان
بخ... ادامه
وان از سر عشق از چشمه ی نوش
بخوان تا حرف آید ساز خاموش
عباس مشهوری
32
5
12,812
محفل نقاشی و گرافیک
انسانهای خاموش. میگذرد جویبار هر خار و گلی که در ان است میبردش همچو ...
13
0
9,890
محفل عکاسی
..
خاموش باش,مرغ!دمی بگذار
امواج سرگردان شده بر آب
کین مردگان خفته مگر روزی
فری... ادامه
ادشان بر آورد از خواب...
19
1
9,284
محفل خوشنویسی
#خط سفیر
عنوان: این شعر نیست
آتش خاموش معبدیست
تکنیک: مرکب روی کاغذ آهارمهره
21
0
2,903
محفل عکاسی
خاموش شو، خموش! که در ظلمت
اجساد رفتهرفته به جان آیند
وندر سکوتِ مدهشِ زشتِ ش... ادامه
وم
کمکم ز رنجها به زبان آیند
3
0
50,766
شعر دلتنگی
دل خسته :
رهایت می کنم و خواهم رفت
در یکی از این شبها که میرسند از پس غروب
نم... ادامه
ی کِشم پرده ای تاریک بر روی رویایت
نمی کُنم بر جداره های دل زیبایت ، رسوب
چشمانت نیست دیگر مشتاق دیدارم
فردا روزیست که میشوم برایت فراموش
می روم و این است آخرین حرفم
می کُنم آرام اما مدام ، خود را برای تو خاموش
می نشیند یادی از ایام گذشته بر دلم
با تکه ای نگاه ، گَشتم در دریای عشقت شناور
امان از این روزها که بودند ، دروغ
نمیدانم چگونه ؟ دوست داشتنت را کردم باور؟
چگونه نشست خزان بر باغچه ام
چگونه بُرید دلت از دل تنگم پیمان ؟
نگاهت پر کشید و نشست بر نگاه مشتاقی
ندارم به خدای عشق من ، دیگر ایمان
می روم از پیش تو ، می روم از دنیایت
پر کرده ام عشقت را در گذشته هایم ، در مَشک
می شود بغضت در گلویم فریاد
می ریزد نامت بر گونه هایم ، در اشک
فردا می رسد و خورشید می کند طلوع
چشمان ناز تو در خواب اند و بسته
اینجا اما خزان است و تندبادی سرد
که می کند طوفان ، در این دل خسته
----------------------
بردیا امین افشار
36
1
33,080
دکلمه شعر نیما یوشیج
آی آدم ها که بر ساحل نشسته شاد و خندانید
یک نفر در آب دارد می سپارد جان
یک نفر ... ادامه
دارد که دست و پای دائم می زند
روی این دریای تند و تیره و سنگین که می دانید
آن زمان که مست هستید از خیال دست یابیدن به دشمن
آن زمان که پیش خود بیهوده پندارید
که گرفتستید دست ناتوانی را
تا توانایی بهتر را پدید آرید
آن زمان که تنگ می بندید
بر کمرهاتان کمربند
در چه هنگامی بگویم من ؟
یک نفر در آب دارد می کند بیهوده جان قربان
آی آدمها که بر ساحل بساط دلگشا دارید
نان به سفره جامه تان بر تن
یک نفر در آب می خواند شما را
موج سنگین را به دست خسته می کوبد
باز می دارد دهان با چشم از وحشت دریده
سایه هاتان را ز راه دور دیده
آب را بلعیده در گود کبود و هر زمان بی تابیش افزون
می کند زین آبها بیرون
گاه سر . گه پا
آی آدم ها
او ز راه دور این کهنه جهان را باز می پاید
می زند فریاد و امید کمک دارد
آی آدم ها که روی ساحل آرام ، در کار تماشائید !
موج می کوبد به روی ساحل خاموش
پخش می گردد چنان مستی به جای افتاده ، بس مدهوش
می رود نعره زنان. وین بانگ باز از دور می آید :
19
2
43,207
دکلمه شعر احمد شاملو
«اشارتی» شاملو
پیش از تو
صورتگران
بسیار
از آمیزهی برگها
آهوان برآوردند؛... ادامه
یا در خطوطِ کوهپایهیی
رمهیی
که شباناش در کج و کوجِ ابر و ستیغِ کوه
نهان است؛
یا به سیری و سادگی
در جنگلِ پُرنگارِ مهآلود
گوزنی را گرسنه
که ماغ میکشد.
تو خطوطِ شباهت را تصویر کن:
آه و آهن و آهکِ زنده
دود و دروغ و درد را. ــ
که خاموشی
تقوای ما نیست.
□
سکوتِ آب
میتواند خشکی باشد و فریادِ عطش؛
سکوتِ گندم
میتواند گرسنگی باشد و غریوِ پیروزمندِ قحط؛
همچنان که سکوتِ آفتاب
ظلمات است ــ
اما سکوتِ آدمی فقدانِ جهان و خداست:
غریو را
تصویر کن!
عصرِ مرا
در منحنی تازیانه به نیشخطِ رنج؛
همسایهی مرا
بیگانه با امید و خدا؛
و حرمتِ ما را
که به دینار و درم برکشیدهاند و فروخته.
□
تمامیِ الفاظِ جهان را در اختیار داشتیم و
آن نگفتیم
که به کار آید
چرا که تنها یک سخن
یک سخن در میانه نبود:
ــ آزادی!
ما نگفتیم
تو تصویرش کن!
0
0
19,394
لذت تنهایی دکلمه مینا فیروزبخت
چراغ خاموش اطاقم خیلی خوشرنگه
از پنجرهء بسته بیرون رو نگاه میکنم
کوچه پر از هی... ادامه
اهوی سکوته
آخیییییش...
چقدر حال دلتنگیم جا اومد...!
14
0
165,224
شعر سکوت
نام اثر: #شب_سرد
سبک: #نیمایی
سراینده: #ساراگوهری
باز در این دل شب
حرف ها مان... ادامه
ده به لب
باز در اوج غمم
باز رنجیده تنم
من و تاریکی شب
من و خاموشی لب
منم آن شب زده ی خسته تنم
ساده رفتی نشنیدی سخنم
منم آن غمزده ی سوخته دلم
چشم ها شسته از این بار غمم
خواهم این لب به سخن باز کنم
مُهر برکَنده از این راز کنم
نغمه با نی چو هم ساز کنم
قصّه ی عشق تو آغاز کنم
باز از خواب تو بیدار شدم
تشنه ی لحظه ی دیدار شدم
باز با غصّه هم آغوش شدم
باز از یاد فراموش شدم
در شب سرد بی مهتاب دلت
منم آن شمعی که خاموش شدم...
13
0
161,670
شعر سکوت
نام اثر: #سکوت و #تنهایی
سبک شعر: سپید
سراینده: #ساراگوهری
غروب که می شود د... ادامه
لم می گیرد
همه جا پُر می شود از سکوت
و غصّه ها می رسند از راه ...
اینجا آسمانش ابریست
ستاره هایش خاموش
و سکوت شب
باز تنهایی را به رخم می کشد ...
اینجا بهار بوی پائیز می دهد
شکوفه های احساس
می ریزند از درخت محبّت
و غنچه های عشق
گویی میلی به باز شدن ندارند ...
اینجا غصّه ها می تازند
چشم ها می بارند
و جادّه ها در انتظارند ...
اینجا در سکوت و خاموشی شب
چراغی روشن است
دلی بی تاب است
و چشمانی بی قرار
که آمدنت را انتظار می کشند ...
کاش بیایی ...
13
8
38,749
دکلمه شعر فروغ فرخزاد
کاش چون پاییز بودم
کاش چون پاییز خاموش و ملال انگیز بودم
برگهای آرزوهایم یکایک... ادامه
زرد میشد
آفتاب دیدگانم سرد میشد
آسمان سینه ام پر درد می شد
ناگهان طوفان اندوهی به جانم چنگ میزد
اشکهایم همچو باران
دامنم را رنگ می زد
وه ، چه زیبا بود اگر پاییز بودم
وحشی و پر شور و رنگ آمیز بودم
شاعری در چشم من می خواند ، شعری آسمانی
در کنار قلب عاشق شعله میزد
در شرار آتش دردی نهانی
نغمه من ...
همچو آوای نسیم پر شکسته
عطر غم می ریخت بر دلهای خسته
پیش رویم
چهره تلخ زمستانی جوانی
پشت سر
آشوب تابستان عشقی ناگهانی
سینه ام
منزلگه اندوه و درد و بدگمانی
کاش چون پاییز بودم ، کاش چون پاییز بودم
فروغ فرخزاد
26
1
24,842
دکلمه شعر نیما یوشیج
در نخستین ساعت شب،در اطاق چوبیش تنها،زن چینی
در سرش اندیشه های هولناکی دور می گ... ادامه
یرد، می اندیشد:
« بردگان ناتوانایی که می سازند دیوار بزرگ شهر را
هر یکی زانان که در زیر آوار زخمه های آتش شلاق داده جان
مرده اش در لای دیوار است پنهان»
آنی از این دلگزا اندیشه ها راه خلاصی را نمی داند زن چینی
او، روانش خسته و رنجور مانده است
با روان خسته اش رنجور می خواند زن چینی،
در نخستین ساعت شب:« در نخستین ساعت شب هر کس از بالای ایوانش چراغ اوست
آویزان
همسر هر کس به خانه بازگردیده است الا همسر من
که ز من دور است و در کار است
زیر دیوار بزرگ شهر»
در نخستین ساعت شب، دور از دیدار بسیار آشنا من نیز
در غم ناراحتی های کسانم؛
همچنانی کان زن چینی
بر زبان اندیشه های دلگزایی حرف می راند،
من سرودی آشنا را می کن در گوش
من دمی از فکر بهبودی تنها ماندگان در خانه هاشان نیستم خاموش
و سراسر هیکل دیوارها در پیش چشم التهاب من نمایانند نجلا!
در نخستین ساعت شب،
این چراغ رفته را خاموش تر کن
من به سوی رخنه های شهرهای روشنایی
راهبردم را به خوبی می شناسم، خوب می دانم
4
0
1,313
5
0
3,491
محفل نقاشی و گرافیک
30X40CM
متریال: رنگ روغن
سال خلق اثر: 1396
نام اثر: صدای خاموش (The Silence Voice)
هن... ادامه
رمند: امیرمهدی کورشلی
0
0
1,361
محفل خوشنویسی
80X80CM
متریتل: ترکیب مواد
سال خلق اثر: ۱۳۹۹
نام اثر: بیا آب شو در سطر خاموشی ام
نام ... ادامه
هنرمند: زینب مرادی
3
0
3,275
4
0
3,686
3
0
3,720
