هنر شعر و داستان : شعر سکوت
25
3
148,009
شعر سکوت
در سینه هزار و یک معما دارم
هرچند دلی بیکس و تنها دارم
حرف دلم از آینه ی دید... ادامه
ه بخوان
در هر نگهم با تو سخنها دارم
#محمدرضا_حسینعلی
21
0
141,049
شعر سکوت
مستانه دادگر هستم با تخلص ماهور ...خوشحالم که در مسابقه شرکت کردم
21
1
147,303
17
0
147,675
شعر سکوت
این شعله که در سینه، بجای دلِ ماست
فرجامِ سکوتِ نابجای دلِ ماست
دردی که درین... ادامه
سینه ی تنگ است، طبیب
عمریست نفهمید کجای دلِ ماست
#محمدرضا_حسینـــــعلی
16
0
170,565
شعر سکوت
بیا به گوشه ی چشمی مرا هوایی کن
بیا کرشمه ای بنَما و دلربایی کن
نگاهِ پر شرر... ادامه
ت را به دیدگانم دوز
و با سکوتِ منِ خسته همصدایی کن
زِ هر کلامِ نگاهم ترانه خوانی کن
به بیت، بیتِ نگاهت غزلسرایی کن
دلم اسیرِ هیاهوی نامرادیهاست
بر این سفینه ی گمگشته ناخدایی کن
گدای مهرِ توام، شرم دارم از اصرار
دمی نظر به حیای چنین گدایی کن
به مرغِ پرشکسته از آسِمان چه میگویی؟
به بلبلانِ رها صحبت از رهایی کن
تنم کویرِ تشنه و تو قطره های بارانی
ببار و بر تنِ این تشنه خودنمایی کن
تنت دلیلِ هنرمندیِ خداوند است
بیا به خلوتم امشب هنرنمایی کن
#محمدرضا_حسینـــــعلی
15
0
145,298
14
1
150,045
شعر سکوت
هزار و یک غصه هم که داشته باشی
پایانی ناتمام هم که باشی
دقیقه های هستند که خ... ادامه
ودت را پیدا کنی
و برای نبودن هایت
کمی سکوت کنی
لب فنجان را تر کنی
که باقی نفس های ات را
شمرده باشی
#سمیه_میرزایی
14
0
165,785
شعر سکوت
نام اثر: #شب_سرد
سبک: #نیمایی
سراینده: #ساراگوهری
باز در این دل شب
حرف ها مان... ادامه
ده به لب
باز در اوج غمم
باز رنجیده تنم
من و تاریکی شب
من و خاموشی لب
منم آن شب زده ی خسته تنم
ساده رفتی نشنیدی سخنم
منم آن غمزده ی سوخته دلم
چشم ها شسته از این بار غمم
خواهم این لب به سخن باز کنم
مُهر برکَنده از این راز کنم
نغمه با نی چو هم ساز کنم
قصّه ی عشق تو آغاز کنم
باز از خواب تو بیدار شدم
تشنه ی لحظه ی دیدار شدم
باز با غصّه هم آغوش شدم
باز از یاد فراموش شدم
در شب سرد بی مهتاب دلت
منم آن شمعی که خاموش شدم...
13
0
162,100
شعر سکوت
نام اثر: #سکوت و #تنهایی
سبک شعر: سپید
سراینده: #ساراگوهری
غروب که می شود د... ادامه
لم می گیرد
همه جا پُر می شود از سکوت
و غصّه ها می رسند از راه ...
اینجا آسمانش ابریست
ستاره هایش خاموش
و سکوت شب
باز تنهایی را به رخم می کشد ...
اینجا بهار بوی پائیز می دهد
شکوفه های احساس
می ریزند از درخت محبّت
و غنچه های عشق
گویی میلی به باز شدن ندارند ...
اینجا غصّه ها می تازند
چشم ها می بارند
و جادّه ها در انتظارند ...
اینجا در سکوت و خاموشی شب
چراغی روشن است
دلی بی تاب است
و چشمانی بی قرار
که آمدنت را انتظار می کشند ...
کاش بیایی ...
12
2
146,942
شعر سکوت
خیلی سال است،
- که فریاد نمی زنم
- قاب و عکس و بشقاب که هیچ،
- لیوان هم نمی شکنم
11
0
61,725
10
0
63,574
10
1
63,993
