#از مجموعه ی دریای واژه ۱ (حواصیل خیال)
ناخواسته شهریار بودن !
در چاره گری دچار
... ادامه بودن !
در جنگل واژگان سوزان
افسون شده در حصار بودن !
با بار گران شهریاری
اجبار به اختیار بودن !
خود بازی روزگار داده
بازیچه ی هر قمار بودن !
دردست که در مدار نحسی
چون طالع بد بیار بودن !
در دست نوشته های هستی
چون نقطه ی شک کنار بودن !
مردیست که در کشاکش درد
در معرکه در مدار بودن !
با شیر دلی ز گرگ هستی
ترسی به دل از شکار بودن !
بازیگر قصه های دیرین
بازیچه ی روزگار بودن !
آیا رسد آنکه ناوک مرگ
از شهر دلش گذار بودن ؟
فریاد معین شود شب آویز
با سوز تو سازگار بودن ؟