چمدان پر شده از
لختی پنجره ها
بوى باران در خاک
گرمی خواب گل خشکیده
کوکی که
... ادامه نه کمانچه با تار
تیشه ی پر ز امید فرهاد،
همه ی سهم من است این چمدان
لیک من این همه را می سپارم یکجا
پیش بازار سیاه شب سرد،
گر گران تر باشد می فروشم لبخند
غصه ات یکجا چند؟
ABS