نتایج جست جو "عقب" در سایت 100هنر
نمایش زمان به عقب برنگشته
پرفورمنس زمان به عقب برنگشته
نمایش بازپرس وارد می شود
نمایش شاهزاده خانم بد ترکیب
17
1
33,563
محفل نقاشی و گرافیک
100X100CM
#اکریلیک روی #بوم
ما ابتدا روی محیط تاثیر میگذاریم، سپس از آن تاثیر گرفته و با ... ادامه
آن یکی میشویم، عقب میمانیم و احساس ترس، نادانی و گناه روزافزونی را تجربه میکنیم.
اگر بپذیریم مدرنیته نیز آغاز اعتراف بشر به نادانی خویشتن بود، همواره تولید و اعتراف میکنیم، و در این میان سیب زمینی دیگری را برای جبران تربیت میکنیم.
ترمه علوی
12
0
38,242
محفل نقاشی و گرافیک
37X28CM
ترکیب مواد روی مقوا
#سیب زمینی
#سیب زمینی در تاریخ سفر خود، از خوراک اصلی کارگ... ادامه
ران و دهقانان به پرمصرف ترین خوراک و سپس به ما تبدیل شد.
ما در نتیجهی تلاشمان برای تولید خوراک و توسعه محیط، با تولیدات یکی شده ایم و دوران #سیب زمینی شدگی را طی میکنیم.
ابتدا روی محیط تاثیر میگذاریم، سپس از آن تاثیر گرفته و با آن یکی میشویم، #عقب میمانیم و احساس #ترس، #نادانی و #گناه روزافزونی را تجربه میکنیم.
اگر بپذیریم #مدرنیته نیز آغاز #اعتراف بشر به نادانی خویشتن بود، همواره تولید و اعتراف میکنیم، و در این میان سیب زمینی دیگری را برای #جبران #تربیت میکنیم.
ترمه علوی
9
0
40,388
محفل نقاشی و گرافیک
100X100CM
استیتمنت نمایشگاه #سیب زمینی
سیب زمینی در تاریخ سفر خود، از خوراک اصلی کارگرا... ادامه
ن و دهقانان به پرمصرف ترین خوراک و سپس به ما تبدیل شد.
ما در نتیجهی تلاشمان برای تولید خوراک و توسعه محیط، با تولیدات یکی شده ایم و #دوران سیب زمینی شدگی را طی میکنیم.
ابتدا روی محیط تاثیر میگذاریم، سپس از آن تاثیر گرفته و با آن یکی میشویم، عقب میمانیم و احساس #ترس، #نادانی و #گناه روزافزونی را تجربه میکنیم.
اگر بپذیریم #مدرنیته نیز آغاز #اعتراف بشر به #نادانی خویشتن بود، همواره تولید و اعتراف میکنیم، و در این میان سیب زمینی دیگری را برای #جبران #تربیت میکنیم.
ترمه علوی
0
0
23,934
نمایشنامه خوانی چخوف
باغ آلبالو، پرده سوم
پیشچیک: در حراج چه خبر بود؟ تعریف کن!
لیوبف: باغ آلبالو... ادامه
فروخته شد؟
لوپاخین: بله، فروخته شد.
لیوبف: چه کسی آن را خرید؟
لوپاخین: من خریدم.
من خریدم! خانمها و آقایان لطف کرده کمی صبر کنید... من افکارم خیلی مغشوش است، نمی توانم حرف بزنم. وقتی ما به حراج رسیدیم دریگانف آنجا بود. لئونید آندره ایچ فقط پانزده هزار روبل با خود آورده بود. دریگانف علاوه بر بدهی بانک سی هزار روبل پیشنهاد کرد. من که دیدم وضع چنین است به مبارزه با او پرداختم. چهل هزارتا پیشنهاد کردم. او چهل و پنج هزارتا. من پنجاه هزارتا. او پنج تا پنج تا بالا می رفت، من ده تا ده تا. خوب دیگر تمام شد. من علاوه بر بدهی نود هزارتا پیشنهاد کردم. او از من عقب افتاد. حالا باغ آلبالو مال من است! مال من! خداوندا، آقایان باغ آلبالو مال من شد. به من بگویید که آیا مستم یا دیوانه شده ام. شاید خوابم و همه اینها به نظرم می رسد... کاش پدر و پدربزرگ من از گور برمی خاستند و آنچه را اتفاق افتاده می دیدند.
2
0
10,882
محفل شعر و داستان
دیـدم کـه زنـی زار زده از پـیـشـم :
بگذشت و به راه خود ادامه داده !
کنجکاو ش... ادامه
دم ؛ تا بشوم جویایش ..
تـعقیـب بـکـردمـش بـطـور سـاده !
او رفـت و رسید دمِ درِ مـاشـینـی ؛
راننـده چـو در بـه روی او بگـشـاده
بیوقفـه سوار گشت و براه افتادند
مـن هم عقبـه هـر دو به راه افـتاده
رفتنـد و رسیدند به مـکانِ مجهـول
تـرمـز زده و در آن محل ایـسـتـاده
بر فکـر فـرو رفتـم و شـک و تردیـد
دو جـنـس مـخـالـفـی کـنار جـادّه !
کاشف بـعمـل آمد و فـهمیـد انـگار :
افـتـاده بـُراده بــغــل ســمـبـاده ..!
خـیاط هـوس دوخته کلاه شهوت :
آن را ســر قـلّاش جَـلَـب ، بـنْـهــاده
اسـباب و وسایـل و بـساط جـنسـی
پـهـنـسـت و مـهـیـا شـده و آمـاده !
با کنـدن رخـت فـرا رسیـده وقتـه :
آمـیـزش شـهـوانـی نـر بـا مـادّه ..!
جاخوردم ازاین صحنه و شرممآمد
بیشرم و حیایی همهرا قورت داده
برگشتـم و پشت سر هـم لـعن دادم
بـر بی پـدر و مـادر پـس افـتـاده ..
قـاضی نـروم یکطـرفـه شایـد هـم :
بــاشــد پــدر و مــادرشـان آزاده ...
