نتایج جست جو "ندا گشت دار" در سایت 100هنر
7
0
55,897
محفل شعر و داستان
#گرگینه
میان باد می رقصد سپید تار موی تو
چه شهوتناک میپیچد درون کلبه بوی تو
از ... ادامه
آن آتش وش چشمت به تن مو سیخ میگردد
چه میترسد دلم وقتی که هستم روبروی تو
درونت تیز دندانی میان برف پنهان است
اگر غفلت کنم میدرّدم یکباره خوی تو
ندارم وحشت از گرگ سپید خفته لای برف
میان چشم تو دیدم پیام صلح جوی تو
زمستان است این دنیا ندارد کلبه ای چون من
بیا ای وحشی زیبا که بینم ماه روی تو
من عمری در پی تیزی دندان تو میگشتم
دلی با عطر خون دارم که دارد آرزوی تو
بیا قسمت کنیم احساسهامان را برای هم
تو شو سهم دل و دل هم شود سهم گلوی تو
چه رازی در دلت داری که چشمت باز میخوابد
بخواب آرام چون دیگر منم آن راز گوی تو
کنار آتش شومینه و گرمای شهوت زا
برای من چه میرقصد سپید تار موی تو
#امیدنورانی_فانی
17
1
14,678
محفل سایر هنر ها
مهم نیست چه جنسى باشد ، مهم این است چه القا میکند به مخاطب و چه تاثیرى بر مخاطب ... ادامه
میگذارد.
و همین حس براى یک هنر والا بس است.
در این اثر زن بودن و ازاد ، و رها بودن به سادگى پیداست...
روزها با تو مى ماند...
فارق از هر باشد و نباشد وباید و نبایدى ، رها و ازاد...
دست هایى که جدا کردنشان و جدا دیدنشان ناممکن است.
دستانى بلند قامت و رسا و کشیده ، که اگر خوب نگاهشان کنید ، تشویش و نگرانیشان را حس میکنى . سرگشتگى و سردرگمى شان را . اظطراب شان را .
دستان سیقلى و درشت اندام و تیشه خورده ، رو بروى هم و جدا از هم با نگاه هاى تیز و مستقیم به همدیگر ...
و رده دیواره هاى عاشقانه اش از جنس چوب ...
میگویند ؛ کلون آسمون خدارو میزنم شاید جوابى بیاید اینبار...
18
0
21,385
محفل خوشنویسی
متن سیاه مشق شکسته:
دلبرا در هوسِ دیدنِ رویت دلِ من تاب ندارد
نِگَهَم خواب ندار... ادامه
د
قلمم گوشه ی دفتر غزلِ ناب ندارد
همه گویند به انگشتِ اشاره
مَگَر این عاشقِ دلسوخته ارباب ندارد
تو کجایی گلِ نرگس؟
زِفراقت دلِ من تاب ندارد❤️
بیا و ختمِ این شَبماجرا و غصّه و زنجیر کن...
4
0
30,841
محفل گویندگی
دو تا کفتر
نشسته اند روی شاخه ی سدر کهنسالی
که روییده غریب از همگِنان در دام... ادامه
نِ کوه قوی پیکر
دو دلجو مهربان با هم
دو غمگین قصه گوی غصه های هر دوان با هم
خوشا دیگر خوشا عهدِ دو جانِ همزبان با هم
دو تنها رهگذر کفتر
نوازش های این آن را تسلی بخش
تسلی های آن این را نوازشگر
خطاب ار هست : خواهر جان
جوابش : جانِ خواهر جان
بگو با مهربانِ خویش درد و داستانِ خویش
نگفتی ، جانِ خواهر ! اینکه خوابیده ست اینجا کیست
ستان خفته ست و با دستان فرو پوشانده چشمان را
تو پنداری نمی خواهد ببیند روی ما را نیز ، کو را دوست می داریم
نگفتی کیست ، باری ، سرگذشتش چیست
پریشانی غریب و خسته ، ره گم کرده را ماند
شبانی گله اش را گرگها خورده
و گرنه تاجری کالاش را دریا فرو برده
و شاید عاشقی سرگشته ی کوه و بیابانها
سپرده با خیالی دل
نه ش از آسودگی ، آرامشی حاصل
نه ش از پیمودن دریا و کوه و دشت و دامانها
اگر گم کرده راهی بی سرانجامست
مرا به ش ، پند و پیغام است
در این آفاق من گردیده ام بسیار
نماندستم نپیموده به دستی هیچ سویی را
نمایم تا کدامین
4
0
13,933
محفل شعر و داستان
چه بگویم دلم از شوق تو سر زد کعبه
که رسد داد من این نور زبرجد کعبه
من بیچا... ادامه
ره که غیر از تو ندارم جایی
تو بکن درد مرا چاره مجدد کعبه
"زده ام فالی فریاد رسی می آید"
با حروف غم دل با همه ابجد کعبه
چه بگویم که خرابم بخدا من امشب
کاش امشب به مرادم برساند کعبه
"دارد امید دلم تا که غباری ز حرم
به دل و هم به سر ما بنشاند کعبه"
سرگشته
6
0
32,518
محفل شعر و داستان
می شکفد از دلِ خاک ، رنگ ارغوان
باد ، می کُند بازی با گلهای زعفران
آب می شود... ادامه
، زمستان در تابش خورشید
می نهد شکوفۀ سرخ ، دختر بهار بر گیسوان
می خواهم که وزی ، بر زاغه ها بهار
نفوذِ زمستان را ، بر دلها کُنی مَهار
بر خِرقۀ سیاه ، بپوشانی رنگ سبز
ببارانی از ابرها ، باران عشق و افتخار
می خواهم ، گلباران کُنی پستوهای سرد را
بپاشی بر زمین ، بذرِ دلهای مرد را
می خواهم ، که برگیری دستمالی از حریر
کنی پاک از رخساره ، اشک و درد را
دیریست دنیای من ، میکند خیالت را آرزو
عدالت گوئی گم گشته ، در کفه های ترازو
آه مظلوم ندارد توان ، تا رسد بر آسمان
حرفی هم هست اگر ، از پول است و زور بازو
کی میشکفد گلهای سرخت ، می زند نهالهایت جوانه ؟
کی می کنند پرواز ، پرستوهایت در حیاط خانه ؟
مهرت ای بهار ، کی میکند گذر از کوچه های ما ؟
کی میشوی همدم بوته های خشک ، بی حرف و بهانه ؟
-------------------------
بیا بهار ، بردیا امین افشار
![Loading](/Content/img/core/loader.gif)