هنر گویندگی : محفل گویندگی
برای امتیاز دهی ابتدا باید ورود کنید یا در صورتی که عضو سایت نیستید ثبت نام در 100 هنر
محفل گویندگی
دکلمه/پادکست "صبر کن"
متن دکلمه:
صبر کن..
اندکی صبر..
ادامه بده..
چقدر
... ادامه باید صبر کنیم تا این دنیای تلخ، شیرین بودنش را به کاممان بچشاند.
باطن تلخم که در چشم به راه شیرین بودن دنیا، روی کاناپه انتظار دراز کشیده است.
ما کل وجودمان را صبر کردن به اسارت گرفته، وجودمان از صبر کردن سرچشمه گرفته است.
یقین دارم که، انتظار همچون عزرائیل به استخوانم حمله میکند،
گوشت صبرم را گرفته و با خود میبرد، من میمانم و استخوانی که از شدت دلتنگی صبرش زره، زره میشکند.
حضوری همچون، یک عروسک پلاستیکی که بود و نبودم هم فرقی ندارد..
منی بی اثر که حتی از خود سنگ قبری ندارم، روی باطن پلاستیکی ام مینویسم:
- دنیا را به کامتان شیرین کنید، این باطن تلخ پر از صبر کردن های نرسیده است..
صدا: علی شیرمحمدی
نویسنده: هانیه جوشن
گویش: پارسی
رسانه: یوفون مدیا
تاریخ ضبط: 1403/03/07
محفل گویندگی
بخشی از کتاب جاناتان مرغ دریایی اثر آنتوان چخوف
محفل گویندگی
#شاعر_حامد_عقیلی
#دکلمه_حامد_عقیلی
#شوریده_دلم_در_هوای_تو
#غزل #عاشقانه
شورید
... ادامه ه دلم در هوای تو
می باره غزل در نگاه تو
آسمان دلت را کمی وا کن
محتاجم به آغوش گرم تو
هر کجا خبر از دلتنگی بود
آن بُود آشیانه و منزل تو
من گفته بودم به قاصدکها
نیاورند خبری جز گیسوی تو
نسیمی وزید و مرا آشفته کرد
بیقرارم اما ، آرامم در قرار تو
آهوانه باز به آغوش من بیا
زنده است امیدم با دستان تو
هر کجا که خبر از عشق آمد
خواهم جان دهم در کنار تو
محفل گویندگی
به حباب نگران لب یک رود قسم
و به کوتاهی آن لحظه شادی که گذشت،
غصه هم میگذرد،
... ادامه آنچنانی که فقط خاطره ای خواهدماند..
لحظه ها عریانند.
به تن لحظه خود،جامه اندوه مـپوشان هرگز...!!
زندگی ذره كاهیست،
كه كوهش كردیم،
زندگی نام نکویی ست،
كه خارش كردیم،
زندگی نیست بجز نم نم باران بهار،
زندگی نیست بجزدیدن یار
زندگی نیست بجزعشق،
بجزحرف محبت به كسی،
ورنه هرخاروخسی،
زندگی كرده بسی،
زندگی تجربه تلخ فراوان دارد
دو سه تا كوچه وپس كوچه واندازه یك عمر بیابان دارد.
ما چه کردیم و چه خواهیم کرد؟
در این فرصت کم ... سهراب سپهری
محفل گویندگی
دیوار میخواهد چکار ؟! ... ✍️شاعر :
#سعیدنادمی
آنکه دل را می بَرَد ، دلدار می
... ادامه خواهد چه کار ؟
عاشق رسوای تو ، انکار می خواهد چه کار ؟
کرده ای بازار خود را گرم و دانی عاجزم
یوسف زیبای من ، بازار می خواهد چه کار؟
روز و شب فرقی ندارد پیش من با عشق تو
غرق رویا ، دیده ی بیدار می خواهد چه کار ؟
عاشقت هستم ، تویی تنها ترین در این دلم
این دلم معشوقه ی بسیار می خواهد چه کار ؟
همچنان خاری کنارت بوده ام ، گفتی به من
هر گلی خشکیده گردد ، خار می خواهد چه کار ؟
زندگی دار مکافات است و محکومم به مرگ
آنکه را کشتی ، طناب دار می خواهد چه کار؟
بال من را چون شکستی ، در قفس انداختی
بی مروت ، این قفس دیوار می خواهد چه کار؟
در "هزار و یک" شبم ، جز تِک تِک ِساعت نبود
آنکه مرده ، این همه تکرار می خواهد چه کار؟
🎙با صدای :
#بدری_عسکری
#غزل #عاشقانه #عاشقانه_غمگین
#ترانه_سرا #سعیدنادمی #شاعر #مشهددکلمه
#استودیو1001 #بدری_عسکری #جدید #مشهد
دکلمه شعر احمد شاملو
مرا فریاد کن
درخت با جنگل سخن می گوید
علف با صحرا
ستاره با کهکشان
و من
... ادامه با تو سخن می گویم
نامت را به من بگو
دستت را به من بده
حرفت را به من بگو
قلبت را به من بده،
من ریشه های تو را دریافته ام
با لبانت برای همه لبها سخن گفته ام
و دست هایت با دستان من آشناست.
در خلوت روشن با تو گریسته ام
برای خاطر زندگان،
و در گورستان تاریک با تو خوانده ام
زیباترین سرودها را
زیرا که مردگان این سال
عاشق ترین زندگان بودند.
دستت را به من بده
دستهای تو با من آشناست
ای دیر یافته! با تو سخن می گویم
بسان ابر که با طوفان
بسان علف که با صحرا
بسان باران که با دریا
بسان پرنده که با بهار
بسان درخت که با جنگل سخن می گوید
زیرا که من
ریشه های تو را دریافته ام
زیرا که صدای من
با صدای تو آشناست
من درد مشترکم...
محفل گویندگی
گمشده ایی در این حوالی
یک دکلمه دلی و بدون آمادگی
امیدوارم خوشتون بیاد🌹🙏🏻