#از مجموعه ی دریای واژه ۱ (حواصیل خیال)
افق به پرده می کشد ، غروب غم گرفته را
... ادامه که آسمان به سرکند، به گریه طول هفته را
چنین که ابر تا افق ، گرفته صحن آسمان
به هفته می کشاند این ، هوای مه گرفته را
به تازیان رعد ها سپید پیل ابر را
زنند تا بر آورد ، به دیده در سفته را
جلوه به شهر می دهد اشک زلال ابرها
آب زده است آسمان ، کوچه باد رفته را
ز لای لای مرغ شب بخواب نرگس جوان
که خواب می کند غزل ، نگاه نیمه خفته را
به سینمای این خزان ، به پرده پرده ماه آن
معین ببین نمایش ، دو روز عمر رفته رفته را