نتایج جست جو "ﺁﺭﺯﻭﻫﺎ" در سایت 100هنر
9
1
12,806
محفل شعر و داستان
#عاشقانه_ی_من
(قسمتی از ترانه)
"از روزی که نگام،افتاد توی نگات
رویام آرزوهام، پ... ادامه
ر کشیده توی هوات
من نزدیک توأم درست چسبیده به تو
پلک بزنی اشک میشم،سر میخورم رو گونه هات"
#آسمان_مصطفایی
@asemannakook
9
0
12,481
لذت تنهایی دکلمه مینا فیروزبخت
سرمو گرم کردی و کم کم آرزوهامو کش رفتی
تو هم اختلاس میکنی روزگار...؟!
3
0
21,053
لذت تنهایی دکلمه مینا فیروزبخت
بقچهء آرزوها روی دوشم
کشکول گلایه ها توی دستم
و تبرزین توکل به کمرم
منم رهگذر... ادامه
جادهء روزگار
همان درویش...!
13
8
38,763
دکلمه شعر فروغ فرخزاد
کاش چون پاییز بودم
کاش چون پاییز خاموش و ملال انگیز بودم
برگهای آرزوهایم یکایک... ادامه
زرد میشد
آفتاب دیدگانم سرد میشد
آسمان سینه ام پر درد می شد
ناگهان طوفان اندوهی به جانم چنگ میزد
اشکهایم همچو باران
دامنم را رنگ می زد
وه ، چه زیبا بود اگر پاییز بودم
وحشی و پر شور و رنگ آمیز بودم
شاعری در چشم من می خواند ، شعری آسمانی
در کنار قلب عاشق شعله میزد
در شرار آتش دردی نهانی
نغمه من ...
همچو آوای نسیم پر شکسته
عطر غم می ریخت بر دلهای خسته
پیش رویم
چهره تلخ زمستانی جوانی
پشت سر
آشوب تابستان عشقی ناگهانی
سینه ام
منزلگه اندوه و درد و بدگمانی
کاش چون پاییز بودم ، کاش چون پاییز بودم
فروغ فرخزاد
9
0
19,050
محفل نقاشی و گرافیک
50X60CM
من اینجا زندگی میکنم
جنگ همیشه مخرب بوده و اصلی ترین آسیب را کودکان در مناطق جن... ادامه
گی میبیند. با هر صدای انفجار و گلوله ای که به گوش میرسد یک کودک از ترس در چشمانش اشک جمع میشود و با هر قطره از انکش یکی از هزاران آرزویش نابود میگردد. به راستی با کدامین گناه سرنوشتشان این گونه رقم خورده است؟ شاید تنها گناهشان این است که در اینجا زندگی میکنند.
این اثر به سبک سورئالیسم و با تکنیک سیاه قلم طراحی شده است. برداری میدهد.در مرکز تابلو دختری با اگور (زاویه بدن در باله) خاصی قرار گرفته که در اسارت دریچه ای طاق دار با میله های موازی گرفتار شده. این دریچه همانند مناطق جنگی خاورمیانه، همان مناطقی که بجردهای طاق دار و معماری بناهای انحنا دارش معروف است طراحی شده تا نشان از جایی باشد که تابلو بدان اشاره دارد. لباس دختر به گونه ای چین خورده که در ذهن هیولایی شاخ دار را تداعی میکند اسارت در پشت میله ها با هیولایی که نمیتوانی از آن فرار کنی هیولایی از جنس لیاست که به دورت چنبره زده رشد درختی بزرگ از سر دختر آرزوهای بزرگ او را نشان میدهند.
3
0
2,673
8
1
12,886
4
0
4,781
محفل نقاشی و گرافیک
نام اثر:آرزوهایی قد آسمان دارد
ابعاد۱۳۰در۱۵۰
تکنیک رنگ روغن رئال
18
0
31,754
محفل نقاشی و گرافیک
اهریمن تاریکی در مقابل ایزد بانوی روشنایی که می خواست انسان را به مقام و مکان شا... ادامه
یسته تری ارتقا دهد ،ایستاد و اصرار داشت در این موجود خاکی میلی بر روشنایی نیست و تنها میلی که دارد رسیدن به خواسته های مادیست .اما دختربانوی روشنی بخش جهان مخالف بود و طرفداری از انسان بر آمد .آنها با هم شرطی بستند.شرط این بود که دختر بانوی روشنی بخش جهان شهابی شود در برکه ای فرود آیند .کالبد او سنگی شود در اعماق تاریک برکه و روحش یک ماهی طلایی .هر کس به لب برکه آمد و روح او را دید بتواند سه آرزو کند .حتی اگر یکی از آرزوها،آرزویی درست بود روح دختر ایزد بانوی آسمانی آزاد شود و به نزد مادر برگردد و پلیدی برای همیشه از موجود خاکی دور شود تا بتواند از چشمه معرفت چشمه کائنات بنوشد و سزاوار آنچه شایسته است،شود.هزاران سال است که کالبد سنگی دختر ایزد بانوی روشنایی در اعماق تاریک برکه است و روحش به شکل ماهی طلایی .ولی هنوز آرزوی درست را نشنیده است.
۹۰*۱۱۰ ورق طلا-اکرولیک
سور رئال-میکس مدیا
#لاله ملا #lalaart1979
13
0
11,380
محفل نقاشی و گرافیک
ارت یشت ایزد بانوی ثروت و برکت و آرزوها
ابعاد100*120
# ورق طلا -اکرولیک #لاله... ادامه
ملا #lalaart1979
32
3
37,368
محفل عکاسی
"زنی به نام بوتیمار*"
هر زنی را نامی ست
هر نامی را تقدیری،
قرینه یا قریب به آن م... ادامه
عنا.
...
قبل از هر واژه
زن ها را نام های پر نقش تری مستور است،
هر نقش را پرنده ای...
و ششمین نام تمام زنها یکی ست؛
"عشق".
...
زنی که متروکه ترین شهر ممکن است
در چهارچوب قاب هیچ آغوشی جا نمی شود.
زن رو به روی خودش ایستاده تلخ؛
با گیسوانی بریده و کوتاه
قدم هایی مسموم
قلبی مغموم
و آرزوهایی نابالغ و لبریز...
دستانی حزن آلود،
با تبسمی چرکین.
...
هر زن حوایی ست مطرود مانده تر از خویش.
هر زن سیلی سرخی به طعم سیب
بر چهره ی آشفته ی جهان.
در گوشه های شهر
آواز حواصیلی اش،غریب.
جهانش به خردی آلو
دهانش به جست و جو
دهانش...
به خواب عمیقی رفته که خمیازه اش رویاست!
...
جا مانده است از "خود"
از "زندگی"
با پاهای ناگزیری که می دوید و دور می شد از او،
تمثیل شهری ست که طبیعتش را به تاراج برده اند و حنجره اش زخمی ست.
...
زنی که مسقف است و پر دیوار،
زنی که پنجره اش رو به حیاط زندان است،
زنی که نام هفتمش "اندوه"؛
هم تویی،
هم منم.
#حورا_حقشنو
