نتایج جست جو "سیدی" در سایت 100هنر
0
0
23,943
نمایشنامه خوانی چخوف
باغ آلبالو، پرده سوم
پیشچیک: در حراج چه خبر بود؟ تعریف کن!
لیوبف: باغ آلبالو... ادامه
فروخته شد؟
لوپاخین: بله، فروخته شد.
لیوبف: چه کسی آن را خرید؟
لوپاخین: من خریدم.
من خریدم! خانمها و آقایان لطف کرده کمی صبر کنید... من افکارم خیلی مغشوش است، نمی توانم حرف بزنم. وقتی ما به حراج رسیدیم دریگانف آنجا بود. لئونید آندره ایچ فقط پانزده هزار روبل با خود آورده بود. دریگانف علاوه بر بدهی بانک سی هزار روبل پیشنهاد کرد. من که دیدم وضع چنین است به مبارزه با او پرداختم. چهل هزارتا پیشنهاد کردم. او چهل و پنج هزارتا. من پنجاه هزارتا. او پنج تا پنج تا بالا می رفت، من ده تا ده تا. خوب دیگر تمام شد. من علاوه بر بدهی نود هزارتا پیشنهاد کردم. او از من عقب افتاد. حالا باغ آلبالو مال من است! مال من! خداوندا، آقایان باغ آلبالو مال من شد. به من بگویید که آیا مستم یا دیوانه شده ام. شاید خوابم و همه اینها به نظرم می رسد... کاش پدر و پدربزرگ من از گور برمی خاستند و آنچه را اتفاق افتاده می دیدند.
6
0
12,841
لذت تنهایی دکلمه مینا فیروزبخت
اگه روزی به جایی رسیدی که تونستی
تلخی شیرینی رو حس کنی
و شیرینی تلخی رو درک کن... ادامه
ی
اونموقع میتونی ادعا کنی آدم بااحساسی هستی
این همون هنره که اگه توی وجودت رخنه کنه میشی هنرمند...!
3
0
24,126
داستان شک و تردید
با عجله بلند شد ،
حتی صدای منو نشنید وقتی گفتم وایسا با هم بریم، رفت پیشش دست ... ادامه
داد و داشت می گفت ببخشید که به اجراتون نرسیدیم .
یه حسی تو نگاهش بود و بعد از اونجا کمی ساکت بود و تو ماشین سرشو گذاشت رو داشبورد ،
گفت حالت تهوه دارم و برعکس همیشه دستمو نگرفت و بعدش شروع کرد به گفتن اینکه فکر می کنم تو سرد شدی و عادی شدم برات.
اینو که گفت بیشتر حس کردم که حسی ازش رد شده شاید یه جورایی داشت اینارو به خودش می گفت،
گریه کرد و می خواست مطمئن شه که دوسش دارم ،
وقتی گریه کرد هم باز حس کردم از دست خودش گریه می کنه.
نمی دونم چرا همش حس کردم حسی ازش رد شده ،
نمی دونم ، شاید من بد دل شدم...
آره حتما من بد دل شدم...
1
0
1,249
محفل نقاشی و گرافیک
25X30CM
