نتایج جست جو "طلوع" در سایت 100هنر
نمایشگاه طلوع مهر
نمایش آفتاب از میلان طلوع می کند
نمایشنامه خوانی طلوع تلخ
نمایشگاه طلوع
گالری طلوع
21
2
10,240
28
3
26,714
محفل عکاسی
50X70CM
13
2
13,674
1
0
30,462
محفل شعر و داستان
کاش :
ایستاده ام در کنج شب
در سحرگاهی که میرسد از راه
می نگرم بر دانه های شبن... ادامه
م
که ریخته اند در پای چاه
زندگی می زند ساز را در دشت
پُر می شود در چوپان ، در نی
می چکد بر گلبرگهای گل
می ریزد خود را در جام ، در می
نگاهش نمی چرخد به سویم
گوئی شرابش تلخ است بر من
فریاد می کشد با خشم
می کَند جانم را ، ازتن
من همان اشکم در ابر
که چون قطره می نالد
انواری جدا از مادر
که بر دمنها می بارد
طبعم آهیست بغض آلود
بر کشیده میشوم از خشم
چون اشکی در چنگ ظلم
ریخته می شوم از چشم
این چنین ردای غم
تا به کی خواهم دوختن ؟
در دل این جنگل خشک
بوته ها ، خواهم سوختن
کاش خورشید بتابد گرم
بخار سازد درد از وجودم
بر کشم لبخند بر رخ
ذکر گویمش ، در سجودم
کاش مهتاب ببارد بر دشت
مرگِ شب را کُند تقدیر
تا دل ، طلوع خورشید را
بر تنِ سردم کُند تفسیر
3
0
39,939
محفل گویندگی
چرا توقف کنم، چرا
پرندهها به سوی جانب آبی رفته اند
افق عمودی است
افق عمودی ا... ادامه
ست و حرکت، فواره وار
و در حدود بینش
سیارههای نورانی میچرخند
زمین در ارتفاع به تکرار میرسد
و چاههای هوایی
به نقبهای رابطه تبدیل میشوند
و روز وسعتی است
که در مخیلهٔ تنگ کرم روزنامه نمیگنجد
چرا توقف کنم؟
راه از میان مویرگهای حیات میگذرد
کیفیت محیط کشتی زهدان ماه
سلولهای فاسد را خواهد کشت
و در فضای شیمیایی بعد از طلوع
تنها صداست
صدا که ذوب ذرههای زمان خواهد شد.
چرا توقف کنم؟
چه میتواند باشد مرداب
چه میتواند باشد جز جای تخم ریزی حشرات فاسد
افکار سردخانه را جنازههای باد کرده رقم میزنند.
نامرد، در سیاهی
فقدان مردیش را پنهان کردهاست
و سوسک.... آه
وقتی که سوسک سخن میگوید.
چرا توقف کنم؟
همکاری حروف سربی بیهوده ست.
همکاری حروف سربی
اندیشهٔ حقیر را نجات خواهد داد.
من از لالهٔ درختانم
تنفس هوای مانده ملولم میکند
پرندهای که مرده بود به من پند داد که پرواز را بخاطر
بسپارم
نهایت تمامی نیروها پیوستن است، پیوستن
به اصل روشن خورشید
و ریختن به شعور نور...
3
0
50,755
شعر دلتنگی
دل خسته :
رهایت می کنم و خواهم رفت
در یکی از این شبها که میرسند از پس غروب
نم... ادامه
ی کِشم پرده ای تاریک بر روی رویایت
نمی کُنم بر جداره های دل زیبایت ، رسوب
چشمانت نیست دیگر مشتاق دیدارم
فردا روزیست که میشوم برایت فراموش
می روم و این است آخرین حرفم
می کُنم آرام اما مدام ، خود را برای تو خاموش
می نشیند یادی از ایام گذشته بر دلم
با تکه ای نگاه ، گَشتم در دریای عشقت شناور
امان از این روزها که بودند ، دروغ
نمیدانم چگونه ؟ دوست داشتنت را کردم باور؟
چگونه نشست خزان بر باغچه ام
چگونه بُرید دلت از دل تنگم پیمان ؟
نگاهت پر کشید و نشست بر نگاه مشتاقی
ندارم به خدای عشق من ، دیگر ایمان
می روم از پیش تو ، می روم از دنیایت
پر کرده ام عشقت را در گذشته هایم ، در مَشک
می شود بغضت در گلویم فریاد
می ریزد نامت بر گونه هایم ، در اشک
فردا می رسد و خورشید می کند طلوع
چشمان ناز تو در خواب اند و بسته
اینجا اما خزان است و تندبادی سرد
که می کند طوفان ، در این دل خسته
----------------------
بردیا امین افشار
5
0
9,773
محفل شعر و داستان
گر چه افکندی
بر زمینم و میشوم خاک ،
می روید بحر مستی
از تنم بوتۀ تاک
می... ادامه
کنم همه دریا را
از قطره های اشک ، پاک
می نویسم بر ابر ، از طلوع ،
از خورشیدِ بی باک
---------------------------
بوتۀ تاک ، بردیا امین افشار
7
0
24,930
محفل شعر و داستان
شعری از احسان رستمیان متخلص به مانیک
باز شب دیگر و شب های دگر
باز حس دیگر کرد... ادامه
ه در عشق اثر
باز حرف عشق به میان آمده است
باز نومیدی از صورت ما افشان است
باز هم سیرت و صورت خفته در عشق شدیم...
باز هم سرگردان،باز هم حیران،باز هم گریزان...
باز نمی دانیم کجا،باز نمی دانیم چرا؟
باز دل هوس یار و دیاری کرده
باز این دل شده مست،باز غماری کرده
باز این دل مگر از رَختِ رُخَت خسته نشد
باز این دل چه شده رَختِ تو بر تن کرده؟
باز این دل چه شده هوس روی تو از سر کرده...
باز این دل چه شده رَختِ تو بر تن کرده؟
مگر این دل هوس فاتحه خوانی دارد؟
که بخوان فاتحه اش چون که چنین می باشد...
ز تو نجوای دگر لیک نمی آید به گوش
تو بخوان فاتحه اش چون که چنین می باشد...
شرف عشق تو را با مِی و باده نتوان
عطش عشق تو را با ذکر و تسبیح نتوان
شفق عشق تو را لیک طلوع باید کرد
که به صبح دولتت باز امیدی گر هست...
چو شتابان،چو گریزان
چو هراسان،چو پریشان
چو غریوان
چه به دامن کشیده در عشق
مستانم در شبستانم
تو بگو باز چرا عشق.......
"مانیک"
#احسان_رستمیان
#مانیک
3
0
2,710
3
0
4,567
4
1
4,770
14
2
12,531
محفل نقاشی و گرافیک
70X100CM
17
2
5,156
محفل خوشنویسی
35X50CM
(شبی که ماه مراد از افق طلوع کند)
بود که پرتو نوری به بام ما افتد
مرکب و اکریل... ادامه
یک روی مقوا
11
0
5,043
محفل خوشنویسی
35X50CM
(شبی که ماه مراد از افق طلوع کند)
بود که پرتو نوری به بام ما افتد
ورق فلزات و ... ادامه
اکریلیک روی مقوا
0
0
1,138
محفل نقاشی و گرافیک
30X40CM
اکسپرسیو صادق هدایت اثر مهسا طلوع به سبک سایکوآنالیزم ( سبک شخصی ) رنگ و روغن روی بوم
3
0
2,264
محفل نقاشی و گرافیک
70X50CM
کار با قلم مو و کاردک
رنگ و روغن برجسته روی مقوای گرم بالا
سال۱۳۸۶
نام اثر ؛... ادامه
"بندر در طلوع "
آزاده ابراهیمی
