دستهبندی
هنر شعر و داستان : شعر فراق
شعر فراق
اینجا ستاره است
باران ندیده ام،
اما بدان هنوز
هر فصل ، پیش تو
از ابرِ آ
... ادامه ه من،
پاییز می شود.
ABS
شعر فراق
تو برگهای من بودی
و من درختی در حوالی رود
با هم بودیم چون بهاری گرم و سبز
تا
... ادامه اینکه سوز حرفهای پاییز سردت کرد
با رود رفتی و من اما هر بهار انتظارت را میکشیدم
آنقدر که فهمیدم
من مانده ام و زمستانی ابدی...
نیما حیدرپور
شعر فراق
پاییز از راه میرسد
و من به درختی فکر میکنم
که نفرین میکند ریشه هایش را
در آرز
... ادامه وی دو بال،یا دو پا
تا در پی برگهایش پرواز کند
تا به دنبال آنها بدود...
نیما حیدرپور
شعر فراق
خیالی نیست برو
اما
سالها بعد اگر کسی سراغ لبخندهایم را بگیرد
چه بگویم؟؟؟
نیما حیدرپور