نتایج جست جو "سخن" در سایت 100هنر
نمایش کافکا با من سخن بگو
کارگاه تخصصی بیان (جادوی سخن)
نمایشگاه هم سخنی شرقی-غربی
نمایشگاه دستان سخن
12
0
33,972
محفل خوشنویسی
90X130CM
11
0
33,401
محفل خوشنویسی
60X120CM
13
2
24,467
16
3
12,390
محفل خوشنویسی
فهم سخن چون نکند مستمع ، قوت طبع از متکلممجوی
ابعاد قطعه ، 65×55
8
0
80,185
دکلمه شعر احمد شاملو
مرا فریاد کن
درخت با جنگل سخن می گوید
علف با صحرا
ستاره با کهکشان
و من... ادامه
با تو سخن می گویم
نامت را به من بگو
دستت را به من بده
حرفت را به من بگو
قلبت را به من بده،
من ریشه های تو را دریافته ام
با لبانت برای همه لبها سخن گفته ام
و دست هایت با دستان من آشناست.
در خلوت روشن با تو گریسته ام
برای خاطر زندگان،
و در گورستان تاریک با تو خوانده ام
زیباترین سرودها را
زیرا که مردگان این سال
عاشق ترین زندگان بودند.
دستت را به من بده
دستهای تو با من آشناست
ای دیر یافته! با تو سخن می گویم
بسان ابر که با طوفان
بسان علف که با صحرا
بسان باران که با دریا
بسان پرنده که با بهار
بسان درخت که با جنگل سخن می گوید
زیرا که من
ریشه های تو را دریافته ام
زیرا که صدای من
با صدای تو آشناست
من درد مشترکم...
14
2
11,628
محفل خوشنویسی
بلبل عرشند سخن پروران...
قلم ۲سانت
( #نظامی)
۲۰×۲۰
ورق فلزات و اکریلیک
(بخشی از کولاژ)
12
4
23,403
17
4
9,206
محفل خوشنویسی
50X35CM
سخنم مست و دلم مست و صفتهای تو مست
همه در هم دگر افتاده و در هم نگران
#مولان... ادامه
8
0
12,193
16
0
28,293
10
0
18,679
محفل خوشنویسی
تکنیک چلیپا خط نستعلیق شعر از استاد سخن سعدی اندازه ۳۵در۵۰
11
0
6,950
محفل خوشنویسی
کشته غمزه تو شد حافظِ ناشنیده پند
تیغ سزاست هرکه را درکِ سخن نمی کند
20
2
5,986
9
0
20,421
محفل شعر و داستان
اقلیم رویایم کجا تا بوسه تو
هرگز دلیلی نیست الّا بوسه تو
طعم عسل دارد اگر شعر تر... ادامه
ِ من
فنِّ سخن باشد ولی با بوسه ی تو
#جواد_شریفی
#این_جاذبه_زمین_اگر_بگذارد
#من_سکوت_کردم_...
#خط_اسحاق_اکابری
8
0
20,191
3
0
39,944
محفل گویندگی
چرا توقف کنم، چرا
پرندهها به سوی جانب آبی رفته اند
افق عمودی است
افق عمودی ا... ادامه
ست و حرکت، فواره وار
و در حدود بینش
سیارههای نورانی میچرخند
زمین در ارتفاع به تکرار میرسد
و چاههای هوایی
به نقبهای رابطه تبدیل میشوند
و روز وسعتی است
که در مخیلهٔ تنگ کرم روزنامه نمیگنجد
چرا توقف کنم؟
راه از میان مویرگهای حیات میگذرد
کیفیت محیط کشتی زهدان ماه
سلولهای فاسد را خواهد کشت
و در فضای شیمیایی بعد از طلوع
تنها صداست
صدا که ذوب ذرههای زمان خواهد شد.
چرا توقف کنم؟
چه میتواند باشد مرداب
چه میتواند باشد جز جای تخم ریزی حشرات فاسد
افکار سردخانه را جنازههای باد کرده رقم میزنند.
نامرد، در سیاهی
فقدان مردیش را پنهان کردهاست
و سوسک.... آه
وقتی که سوسک سخن میگوید.
چرا توقف کنم؟
همکاری حروف سربی بیهوده ست.
همکاری حروف سربی
اندیشهٔ حقیر را نجات خواهد داد.
من از لالهٔ درختانم
تنفس هوای مانده ملولم میکند
پرندهای که مرده بود به من پند داد که پرواز را بخاطر
بسپارم
نهایت تمامی نیروها پیوستن است، پیوستن
به اصل روشن خورشید
و ریختن به شعور نور...
25
3
147,774
شعر سکوت
در سینه هزار و یک معما دارم
هرچند دلی بیکس و تنها دارم
حرف دلم از آینه ی دید... ادامه
ه بخوان
در هر نگهم با تو سخنها دارم
#محمدرضا_حسینعلی
21
0
45,111
دکلمه شعر احمد شاملو
افق روشن
روزی ما دوباره کبوترهایمان را پیدا خواهیم کرد
ومهربانی دست زیبایی ر... ادامه
ا خواهد گرفت
روزی که کمترین سرود
بوسه است
وهر انسان
برای هر انسان
برادری ست
روزی که دیگر درهای خانه شان را نمی بندند
قفل
افسانه ییست
وقلب
برای زندگی بس است
روزی که معنای هر سخن دوست داشتن است
تا تو به خاطر آخرین حرف دنبال سخن نگردی
روزی که آهنگ هر حرف،زندگی ست
تا من به خاطر آخرین شعر رنج جستجوی قافیه نبرم
روزی که هر لب ترانه ییست
تا کمترین سرود،بوسه باشد
روزی که تو بیایی،برای همیشه بیایی
ومهربانی با زیبایی یکسان شود
روزی که ما دوباره برای کبوترهایمان دانه بریزیم
ومن آن روز را انتظار می کشم
حتی روزی که
دیگر نباشم
19
2
43,208
دکلمه شعر احمد شاملو
«اشارتی» شاملو
پیش از تو
صورتگران
بسیار
از آمیزهی برگها
آهوان برآوردند؛... ادامه
یا در خطوطِ کوهپایهیی
رمهیی
که شباناش در کج و کوجِ ابر و ستیغِ کوه
نهان است؛
یا به سیری و سادگی
در جنگلِ پُرنگارِ مهآلود
گوزنی را گرسنه
که ماغ میکشد.
تو خطوطِ شباهت را تصویر کن:
آه و آهن و آهکِ زنده
دود و دروغ و درد را. ــ
که خاموشی
تقوای ما نیست.
□
سکوتِ آب
میتواند خشکی باشد و فریادِ عطش؛
سکوتِ گندم
میتواند گرسنگی باشد و غریوِ پیروزمندِ قحط؛
همچنان که سکوتِ آفتاب
ظلمات است ــ
اما سکوتِ آدمی فقدانِ جهان و خداست:
غریو را
تصویر کن!
عصرِ مرا
در منحنی تازیانه به نیشخطِ رنج؛
همسایهی مرا
بیگانه با امید و خدا؛
و حرمتِ ما را
که به دینار و درم برکشیدهاند و فروخته.
□
تمامیِ الفاظِ جهان را در اختیار داشتیم و
آن نگفتیم
که به کار آید
چرا که تنها یک سخن
یک سخن در میانه نبود:
ــ آزادی!
ما نگفتیم
تو تصویرش کن!
14
0
165,225
شعر سکوت
نام اثر: #شب_سرد
سبک: #نیمایی
سراینده: #ساراگوهری
باز در این دل شب
حرف ها مان... ادامه
ده به لب
باز در اوج غمم
باز رنجیده تنم
من و تاریکی شب
من و خاموشی لب
منم آن شب زده ی خسته تنم
ساده رفتی نشنیدی سخنم
منم آن غمزده ی سوخته دلم
چشم ها شسته از این بار غمم
خواهم این لب به سخن باز کنم
مُهر برکَنده از این راز کنم
نغمه با نی چو هم ساز کنم
قصّه ی عشق تو آغاز کنم
باز از خواب تو بیدار شدم
تشنه ی لحظه ی دیدار شدم
باز با غصّه هم آغوش شدم
باز از یاد فراموش شدم
در شب سرد بی مهتاب دلت
منم آن شمعی که خاموش شدم...
4
2
4,068
محفل نقاشی و گرافیک
42X74CM
اگر ز مردمِ هشیاری ای نصیحتگو
سخن به خاک مَیَفکَن چرا که من مستم
چگونه سر... ادامه
ز خجالت برآورم بَرِ دوست
که خدمتی به سزا برنیامد از دستم
بسوخت حافظ و آن یارِ دلنواز نگفت
که مَرهمی بفرستم که خاطرش خَستم
2
0
5,082
محفل نقاشی و گرافیک
13X21CM
رنگ روغن روی مقوا/ حس مینیاتور/ از مجموعه « مینیاتورها سخن می گویند/ ۲۱×۱۳/ ۲۰۲۰... ادامه
/ مریم جمالی
8
0
6,718
3
0
12,201
محفل خوشنویسی
170X140CM
اکرولیک روی بوم
از صدای سخن عشق ندیدم خوشتر
یادگاری که در این گنبد دوار بماند
