نتایج جست جو "چشمان" در سایت 100هنر
نمایشگاه در پرده چشمان من
نمایشگاه در پرده چشمان
نمایشگاه در پرده چشمان من
نمایش ای کاش زودتر فهمیده بودم آنچه در چشمان ات می گذشت
7
0
10,644
محفل نقاشی و گرافیک
140X100CM
23
0
15,893
محفل نقاشی و گرافیک
Neda Dehgan:
#چشمانی #خیره به رفتار و زندگی ما که #اختیارمان را از آن خود میکنند... ادامه
و ما را تا مرز #نابودی میکشاند.
ابعاد اثر: 20*30 سانتیمتر
میکس مدیا
15
0
67,061
محفل نقاشی و گرافیک
64X76CM
#lover's_eyes
#چشمان_عاشق
در تماشاے تو قانع نشوم من به دو چشم
همہ چشمان جہان ... ادامه
گو به سرم بشتابند
#استاد_شهریار
#معصومه_شهنازی_پور #هنر_شهره_آفاق #هنرمندان_گیلانی #هنرمندان_ایرانی #نقاشان_گیلانی #هنر #نقاشی #تصویرسازی #اکرولیک #نقاشی_مدرن #نقاشی_اکرولیک
12
0
59,501
محفل خوشنویسی
40X80CM
#فروخته_شد
تابلو نقاشیخط
متریال:بوم
تکنیک :ترکیب مواد (برجسته)
ابعاد 40×80
... ادامه
#هنر هدایت درون است بر روشنایی و آرامش تربیت دستان است به آفرینش زیبایی و تعلیم چشمان به دیدن انچه نادیدنی است یکی از تکنیک های جالب که آثاری را از یکدیگر متمایز میسازد برجسته سازی است که بخشی از ذهن خلاقانه هنرمند میباشد یکی دیگر از خلاقیت های این تابلو استفاده از فونت جدید و به روز بودن آن است که کلمه زیبای عشق بر روی تابلو با قلم نوشته شده است این اثر متناسب برای تمامی فضاها و برای کسانی است که به دنبال روحیه ای لطیف و آرام هستند...
63
3
59,339
شعر عاشقانه
کافهی خاطره ها :
برق چشمان تو در قهوه ی من می رقصد !
و من انگار تو را پشت هما... ادامه
ن پنجره می بینم باز
نه کسی پنجره را رو به افق باز کند
نه شکر کم کند از تلخی این رنج دراز !
من و تو قسمتی از قصه ی این کافه شدیم
و تو هر روز گذر می کنی از قهوه ی من
این چه رازیست که من ، تلخ ، تو را می نوشم !
تو شدی خواب عمیق شب بی خوابی من.
#افشین_مشفقی
31
0
15,897
12
1
17,018
محفل خوشنویسی
70X50CM
19
0
6,547
محفل نقاشی و گرافیک
نام تابلو : از چشمانش بپرس
تکنیک:اکرلیک
ابعاد:۴۵ × ۶۰
11
0
16,261
محفل شعر و داستان
روزگاریست که من ،
چهرۀ تک تکِ آدمها را ..،
در پیِ یافتنت می نگرم ..،
هیچکس شک... ادامه
لِ تو نیست ،
پس صدای نفَسَت ، از کجا می پیچد در گوشم ..
از کدامین گوشه ، برقِ چشمانِ سیاهِ تو هنوز ..
روشنی بخشِ شبِ تارِ من است ..؟
تو نمردی بابا ..
ما فقط گم شده ایم ،
من تو را خواهم یافت
29
0
12,599
محفل نقاشی و گرافیک
چشمان سرخ آبی (Red eyes of blue)- تابلویی اسطوره ای بر اساس یک شعر به همین نام -... ادامه
رنگ روغن روی پنل چوبی - اندازه 50*70
24
0
12,473
محفل خوشنویسی
فروخته شد
آکریلیک روی بوم
ابعاد ۱۱۰ در ۸۰ سانتیمتر
اجرا سال۹۶
دریای شوران... ادامه
گیز چشمانت چه زیباست آنجا که دل باید به دریا زد همینجاست
#فروخته_شد
33
0
52,132
19
2
84,210
طرح گرافیکی عاشقانه
تو در تنهایی من کدام سیب را میبویی!
تنهایی بزرگ من، من سیب را در آسمان هزار با... ادامه
ر چرخاندم، یک شاید در چرخش این گوی چرخان گذاشتم
عطر اش عطر من بود رویای من، اینک سیب من سرخ شده است از نگاه تو مرا همچون سیبم بو بکش انقدر احساس کن مرا که حسرت فراموش شود در من، آری وقتی که چشمانت را از مست شدن بوی سیبم میبندی احساس آرامش میکنم در وجودم، وقتی حواست نیست جوری بهت در آن لحظه خیره میشوم که تمام در های زنجیر شده ی باغ انار که به دست دیو سفید که تو را حبس کرده باز خواهد شد فقط کافیست تو هم مرا نگاه کنی، ببین مرا باور کن من در اعماق وجودم رازهایی دارم از نسیم شمالی نرم تر چنان که رموز من چون همین نسیم گونه هایت را نوازش خواهد کرد،بی آنکه لحظه ای فکر کنی به نداشته هایت، سیب مال تو است بویش کن من آنرا برای تو چیده ام (دلنوشته ای از من موضوع نقاشی 😊)
4
0
31,002
محفل گویندگی
دو تا کفتر
نشسته اند روی شاخه ی سدر کهنسالی
که روییده غریب از همگِنان در دام... ادامه
نِ کوه قوی پیکر
دو دلجو مهربان با هم
دو غمگین قصه گوی غصه های هر دوان با هم
خوشا دیگر خوشا عهدِ دو جانِ همزبان با هم
دو تنها رهگذر کفتر
نوازش های این آن را تسلی بخش
تسلی های آن این را نوازشگر
خطاب ار هست : خواهر جان
جوابش : جانِ خواهر جان
بگو با مهربانِ خویش درد و داستانِ خویش
نگفتی ، جانِ خواهر ! اینکه خوابیده ست اینجا کیست
ستان خفته ست و با دستان فرو پوشانده چشمان را
تو پنداری نمی خواهد ببیند روی ما را نیز ، کو را دوست می داریم
نگفتی کیست ، باری ، سرگذشتش چیست
پریشانی غریب و خسته ، ره گم کرده را ماند
شبانی گله اش را گرگها خورده
و گرنه تاجری کالاش را دریا فرو برده
و شاید عاشقی سرگشته ی کوه و بیابانها
سپرده با خیالی دل
نه ش از آسودگی ، آرامشی حاصل
نه ش از پیمودن دریا و کوه و دشت و دامانها
اگر گم کرده راهی بی سرانجامست
مرا به ش ، پند و پیغام است
در این آفاق من گردیده ام بسیار
نماندستم نپیموده به دستی هیچ سویی را
نمایم تا کدامین
11
3
20,198
محفل شعر و داستان
تکیه خواهم زد
به دیوار غرورم
که از شوق وجودت
سر به ثریا دارد
من درآیینه ی تو... ادامه
نقش لبخند دارم
که به تو میخندد
برق چشمانت
گاه مرا می گیرد
در حریم آبی شان
دلم اوج میگرد
وسعت قامت تو
در چارچوب در افکارم
نه نمی گنجد
و به خود می کوبد
قلب شیدایی من
که تو را میبیند
دنج ترین گوشه دنیاست
آنجا که در آغوش توام
محو گرمای توام
و تو میخوانی
زیر گوشم آرام
تا ابد می مانی
تا ابد می مانی
آری تکیه خواهم زد
به دیوار غرورم
7
0
28,106
محفل گویندگی
کاش در شعر نیز شنیده میشد
صدای انگشتانت
بر شاسیهای پیانو.
در خانه ای دور از ه... ادامه
ر آبادی
که آباد است به هارمونی دلنواز چشمانت
با تک تک نتهای پیانو.
در اتاقی از سه جهت شیشه ای
تنها منم و تو
و پیانو.
نزدیک غروب است و
آخرین تلا شهای خورشید
از لبه کرکره یک طرف اتاق
به درون اتاق میخزد.
کفپوشی دو رنگ
یکی به رنگ موهای تو
قرمز خرمایی
که ادامه یافته تا کمرت
و هر بار که دستانت
به دنبال بمترها و زیرترهاست
به زیباترین حالتی
روی هم میلغزند و
کمی از کمرت آویزان میشوند
و هر بار که فورته (قوی) مینوازی
قدری بر خود میلرزند
دیگری
قهوه ای عسلی
رنگ دورترین حلقه عنبیه چشمانت، به هنگام ظهر
پای برهنه ات آنچنان بر پدال مینشیند
که گویی
سالها
همدستِ پیانوست.
قلبم
با ریتم انگشتان تو میتپد.
من میمیرم و
همچنان
ضر ب آهنگ انگشتانت
در روحم
مدام
تکرار میشود . . .
((معمار نبض شهر-نشر مایا))
2
0
33,730
محفل شعر و داستان
آسمان :
-------------
باز می چیند دلم از چشمانت
افسوس و حرمان و غم و عصیان را... ادامه
باز برمی کشی آهی و ، می گریی
بغضت میکند خشک ، رود روان را
آخر ز چه روی است تو را
این حال و آن دل بد ، که می کند فغان
چیست راز دل دلِ این قاصدک پیر
که نمی دهد برایت خبری خوش به ارمغان
نه نسیم را لطف است با تو
نه می آکند دیده گانت را سراب
یاران همگی ز مستی در خواب اند
نیست ساغری که دهدت ، پیمانه ای شراب
زندگی برای تو در او بود
با او لحظه هایت ، می شد به رنگ گلهای بهار
خورشیدی بود که میدرخشید
در تن گل های سرخ ، در زمزمۀ جویبار
فلک شکست شوق پروازت را در پس ابر
رعد غرید و برق ، سینه اش را کرد نشان
قلبت نمی تپید ، در درنگ قلب او
آسمان می برد عشقت را ، به اعماق کهکشان
به رسم ، نوشته این را بر قلب زمین
خواهد روئید گل ، تا شود پرپر
می رود شاهین تا اوج
تا برافکنیم از تنش ، شهپر
این است سایۀ سرنوشت یک انسان
می جوید رنگ عشق را در آسمان
اما آنجا که می نویسند قصه
بر می گیرند از دل تو ، از چشم من ، امان
------------------
بردیا امین افشار
3
0
50,763
شعر دلتنگی
دل خسته :
رهایت می کنم و خواهم رفت
در یکی از این شبها که میرسند از پس غروب
نم... ادامه
ی کِشم پرده ای تاریک بر روی رویایت
نمی کُنم بر جداره های دل زیبایت ، رسوب
چشمانت نیست دیگر مشتاق دیدارم
فردا روزیست که میشوم برایت فراموش
می روم و این است آخرین حرفم
می کُنم آرام اما مدام ، خود را برای تو خاموش
می نشیند یادی از ایام گذشته بر دلم
با تکه ای نگاه ، گَشتم در دریای عشقت شناور
امان از این روزها که بودند ، دروغ
نمیدانم چگونه ؟ دوست داشتنت را کردم باور؟
چگونه نشست خزان بر باغچه ام
چگونه بُرید دلت از دل تنگم پیمان ؟
نگاهت پر کشید و نشست بر نگاه مشتاقی
ندارم به خدای عشق من ، دیگر ایمان
می روم از پیش تو ، می روم از دنیایت
پر کرده ام عشقت را در گذشته هایم ، در مَشک
می شود بغضت در گلویم فریاد
می ریزد نامت بر گونه هایم ، در اشک
فردا می رسد و خورشید می کند طلوع
چشمان ناز تو در خواب اند و بسته
اینجا اما خزان است و تندبادی سرد
که می کند طوفان ، در این دل خسته
----------------------
بردیا امین افشار
9
0
68,890
شعر سکوت
سکوت لحظه ها
دلم میگیرد از درد جدایی
سکوت لحظه های آشنایی
دلم میگیرد از تالار... ادامه
گلها
نباشد بوی گیسویت در آنجا
دلم دارد هوای روی ماهت
صدای خنده های گاه گاهت
شباهنگام ، دل گیر بهانه
به سان گریه های کودکانه
صدای هق هق هنگام دوری
ببارم از دو چشمانم بلوری
عجب وصف عجیبی دارد این راز
نمک دارد به سان درد آغاز
بنازم ناز چشمان صبورت
هوای این دلم وقت غرورت
ببویم عطر مهتاب شبانه
کنار یک نگاه عاشقانه
صدای نازکت ،مست نگاهت
به خواب کودکانه گاه گاهت
سکوتی کرده ام فارغ ز هر راز
تو باشی در کنارم ، مست پرواز
مرتضی دوره گرد (هیوا)
13
0
161,668
شعر سکوت
نام اثر: #سکوت و #تنهایی
سبک شعر: سپید
سراینده: #ساراگوهری
غروب که می شود د... ادامه
لم می گیرد
همه جا پُر می شود از سکوت
و غصّه ها می رسند از راه ...
اینجا آسمانش ابریست
ستاره هایش خاموش
و سکوت شب
باز تنهایی را به رخم می کشد ...
اینجا بهار بوی پائیز می دهد
شکوفه های احساس
می ریزند از درخت محبّت
و غنچه های عشق
گویی میلی به باز شدن ندارند ...
اینجا غصّه ها می تازند
چشم ها می بارند
و جادّه ها در انتظارند ...
اینجا در سکوت و خاموشی شب
چراغی روشن است
دلی بی تاب است
و چشمانی بی قرار
که آمدنت را انتظار می کشند ...
کاش بیایی ...
13
5
20,084
محفل خوشنویسی
50X70CM
۵۰ در ۷۰ با احتساب قاب و پاسپارتو.
قطعه بندی و تذهیب. مرکب مشکی قلم ۲ میلی متر... ادامه
مشقی کاغذ ابر و باد شعر از
#حسین_منزوی «دریای شور انگیز چشمانت چه زیباست / آنجا که باید دل به دریا زد همینجاست» بهمن ماه ۱۳۹۸ #شکسته_نستعلیق #نستعلیق
16
4
5,885
محفل خوشنویسی
30X20CM
(فروخته شد)
مرا مهر سیه چشمان ز سر بیرون نخواهد شد...
(۳۵×۲۵)
قلم ۱.۵ سانت
و... ادامه
رق فلزات و اکریلیک روی مقوا
2
0
263
محفل نقاشی و گرافیک
65X125CM
این اثر برگرفته از صحبت های کسانی هست که این تصویر هارا قبل از به کما رفتنشان زی... ادامه
ر چشمان بسته ی خود میدیدند و به خوابی عمیق و حتی در تعدادی از انها همیشگی میرفتند . بر گرفته از ۳ نقاله علمی
نام اثر : زیر پلک من
نام و نان خانوادگی خالق اثر : روژا مشرقی
سال اثر :۲۰۲۴
متریال : print قابل سفارش برای روی بوم
2
0
2,187
محفل خوشنویسی
30X40CM
6
1
3,197
محفل عکاسی
50X70CM
نام اثر:شروع یا پایان؟
کپشن:
شروع یا پایان
صفر چیست؟
شروع یا پایان
آخر یا ا... ادامه
ول
چشمان بسته قبل زندگی
یا چشمان بسته بعد زندگی
پایان دویدن ها
یا بومِ خالیِ زندگی
تهی یا پر
انتهایی که بار زندگی را از روی دوشت پایین می آورد
یا چشمانی که هجمه سنگینی دنیا را هنوز منعکس نکرده
کدام است
شروع یا پایان
شاید گردی آن برای همین است
نه شروع آن مشخص است
نه پایان
خالی
تهی
نامشخص
مانند مرگ
مانند زندگی
9
0
19,027
محفل نقاشی و گرافیک
50X60CM
من اینجا زندگی میکنم
جنگ همیشه مخرب بوده و اصلی ترین آسیب را کودکان در مناطق جن... ادامه
گی میبیند. با هر صدای انفجار و گلوله ای که به گوش میرسد یک کودک از ترس در چشمانش اشک جمع میشود و با هر قطره از انکش یکی از هزاران آرزویش نابود میگردد. به راستی با کدامین گناه سرنوشتشان این گونه رقم خورده است؟ شاید تنها گناهشان این است که در اینجا زندگی میکنند.
این اثر به سبک سورئالیسم و با تکنیک سیاه قلم طراحی شده است. برداری میدهد.در مرکز تابلو دختری با اگور (زاویه بدن در باله) خاصی قرار گرفته که در اسارت دریچه ای طاق دار با میله های موازی گرفتار شده. این دریچه همانند مناطق جنگی خاورمیانه، همان مناطقی که بجردهای طاق دار و معماری بناهای انحنا دارش معروف است طراحی شده تا نشان از جایی باشد که تابلو بدان اشاره دارد. لباس دختر به گونه ای چین خورده که در ذهن هیولایی شاخ دار را تداعی میکند اسارت در پشت میله ها با هیولایی که نمیتوانی از آن فرار کنی هیولایی از جنس لیاست که به دورت چنبره زده رشد درختی بزرگ از سر دختر آرزوهای بزرگ او را نشان میدهند.
3
0
7,604
محفل شعر و داستان
هم پای دربندت شدم هم دست شستم از جهان
هم چشم بستم بر همه، گشتم سراپا گوشِ جان
... ادامه
لبریز شد چشمان من از دیدنِ رویای تو
صدها برابر بیشتر از هر تصور یا گمان
وقتی دلم شد آشنا با کوی یاری اینچنین
آوارهی دنیا شدم، غربت نشینی بی مکان
با آن اشارات نهان رسوای چشمانت شدم
دیگر نماند از خویشِ من در خویشتن حتی نشان
بیمار تب آلودهام دیگر چرا پنهان کنم
از چشمهایم میشود اسرار پنهانی عیان
چشمان دل را بستهام غیر از تو را نادیدهام
باید ببندی چشم دل را بر نگاه دیگران
با من بمان با من بخوان از من بگو از من بجو
کن گفتگو از عشق مان در هر مکان در هر زمان
