نتایج جست جو "بیابان" در سایت 100هنر
26
0
42,372
محفل نقاشی و گرافیک
زندگى موسیقى گنجشکهاست
زندگى باغ تماشاى خداست
زندگى یعنى همین پروازها
صبحها
... ادامه
لبخندها
آوازها
زندگی ذرهی کاهیست
که کوهش کردیم
زندگی نام نکوییست
که خوارش کردیم
زندگی نیست بجز نم نم باران بهار
زندگی نیست بجز دیدن یار
زندگی نیست بجز عشق
بجز حرف محبت به کسی
ورنه هر خار و خسی، زندگی کرده بسی
زندگی تجربه تلخ فراوان دارد،
دو سه تا کوچه و پس کوچه و اندازه یک عمر بیابان دارد
ما چه کردیم و چه خواهیم کرد در این فرصت کم!؟
28
4
66,075
محفل عکاسی
من دختر کوردم
تندخو هستم، اما سخت هم هستم
تاب سختی را گرچه دارم، اما صبر و ... ادامه
حوصله زیاد هم ندارم
...
مثل اسب می تازم
گاهی هم درنگ می کنم، اما وا نمی مانم، می تازم
مگر از گردنه به میان دره پرتاب شوم و استخوانهایم خرد شود وگرنه می تازم
من دختر کوردم
دختر دره های تنگ
شبهای سرد
چشمهای پر از درد
دختر دردم ...
دختر قهرمانانم
دختر کوه و دشت و بیابانم
این منم ....دختر کورد ...
دختر چشمهای پر از غیرت
چشمهای جوان نه ناجوان !
دختر استقامتم،دختر پایداریم،دختر شکنجه ام،دختر ظلمم!
دختر تعصبی شیرین...
چشمهایم بیخود نیست که برق میزند...برق کورد است ...برق بزرگی کورد!
دختر کوههای بلندم
دختر زاگرسم
آرام می تازم
همچون شیر می غرم به هر آن کس که چپ بنگرد
عصیان میکنم در برابر حرف زور و ناروا
من خون کورد در رگهایم جاریست خونی سرخ و آتشین
من کوردم
دختر عشق و کوردستان
دختر آبشار و طوفان
مثل پروانه به دور کشورم میچرخم!
مسکوتم تا وقتی که حق برجاست...
گرگ میشوم برای ناحق...
آنچنان فریادی برخواهم آورد که آشام و انسان و آبها و زمین بلرزد
14
0
7,861
محفل خوشنویسی
ز کعبه روی نشاید به ما امیدی تافت
کمینه آن که بمیریم در بیابانش
#سعدی
2
0
21,374
محفل شعر و داستان
ارابه یِ سنگی
.
ترانه یِ زخمی
در اندوهِ تکاملِ خطوطِ مُنحنی
دو جاده
از میانِ ش... ادامه
بهایِ در هم تنیده
در مقابل هم
و انعکاس مسافر
تا دورترین اغوشِ بامداد..
دریا
حلقه بر دیده گان ِ تنهاترین ماهی
بیابان بر دوشِ شنی تشنه
و چنگِ شاخه هایِ پاییز
بر بالِ اخرین برگ!
.
کاظم پارسای
4
0
31,025
محفل گویندگی
دو تا کفتر
نشسته اند روی شاخه ی سدر کهنسالی
که روییده غریب از همگِنان در دام... ادامه
نِ کوه قوی پیکر
دو دلجو مهربان با هم
دو غمگین قصه گوی غصه های هر دوان با هم
خوشا دیگر خوشا عهدِ دو جانِ همزبان با هم
دو تنها رهگذر کفتر
نوازش های این آن را تسلی بخش
تسلی های آن این را نوازشگر
خطاب ار هست : خواهر جان
جوابش : جانِ خواهر جان
بگو با مهربانِ خویش درد و داستانِ خویش
نگفتی ، جانِ خواهر ! اینکه خوابیده ست اینجا کیست
ستان خفته ست و با دستان فرو پوشانده چشمان را
تو پنداری نمی خواهد ببیند روی ما را نیز ، کو را دوست می داریم
نگفتی کیست ، باری ، سرگذشتش چیست
پریشانی غریب و خسته ، ره گم کرده را ماند
شبانی گله اش را گرگها خورده
و گرنه تاجری کالاش را دریا فرو برده
و شاید عاشقی سرگشته ی کوه و بیابانها
سپرده با خیالی دل
نه ش از آسودگی ، آرامشی حاصل
نه ش از پیمودن دریا و کوه و دشت و دامانها
اگر گم کرده راهی بی سرانجامست
مرا به ش ، پند و پیغام است
در این آفاق من گردیده ام بسیار
نماندستم نپیموده به دستی هیچ سویی را
نمایم تا کدامین
7
0
16,102
محفل شعر و داستان
میخندم از این درد نهان با دو جهانی
میبارم از این سیل به چشمم تو بدانی
ای یا... ادامه
رکه مقصود من و میل من و مقصد جانی
باور شده جانم ، که تو مقصود جهانی
از باور رحم وکرمت ، بنده گنهکار جهانی
رحمت شده باران به بیابان تن و خشک جهانی
عصیان من بنده ی ناچیز ببخش ، ای رحمت آنی
ایمان من این است ، خدای بخشنده و مهربانی
مرتضی دوره گرد(هیوا)
6
1
23,231
محفل شعر و داستان
( کاش تو بودی ... )
کاش از سره شاخه سر سبزه حیاط
کمی از گلبرگ گل یاس و ذهاب
... ادامه
کمی از لعل لبت بوسه ی ناب
کمی از آن بغلت بوی گلاب
به منه زاغه نشین دل خود وام دهی
کاش که از بغض گلوبند صدا
کمی از گریه باران خدا
کمی از خیسی چشم غزلت
کمی از یاد غم انگیز دلت
به من و پنجره و نور بیابان بدهی
تو بگو خاطره را چشم به آن پنجره را
دست به دامان تو و دست به دامان خدا
تا به کی گیرم و از طعم دلت دور شوم
تا به کی از ، اذن دخول دل تو کور شوم
کاش تو بودی و دلم غرق تمنا نبود
کاش تو بودی و بغلی جزء تن اغیار نبود
کاش تو بودی و غزلی غمگین
در وصف تو وآن ته اشعار نبود
فاضل شریعتزاده
5
0
4,390
6
1
5,221
محفل نقاشی و گرافیک
50X50CM
نقاشی انتزاعی
عنوان: مروارید در بیابان
با الهام از حکایت گلستان سعدی
#اکریلیک
6
2
22,054
محفل گویندگی
به حباب نگران لب یک رود قسم
و به کوتاهی آن لحظه شادی که گذشت،
غصه هم میگذرد،
... ادامه
آنچنانی که فقط خاطره ای خواهدماند..
لحظه ها عریانند.
به تن لحظه خود،جامه اندوه مـپوشان هرگز...!!
زندگی ذره كاهیست،
كه كوهش كردیم،
زندگی نام نکویی ست،
كه خارش كردیم،
زندگی نیست بجز نم نم باران بهار،
زندگی نیست بجزدیدن یار
زندگی نیست بجزعشق،
بجزحرف محبت به كسی،
ورنه هرخاروخسی،
زندگی كرده بسی،
زندگی تجربه تلخ فراوان دارد
دو سه تا كوچه وپس كوچه واندازه یك عمر بیابان دارد.
ما چه کردیم و چه خواهیم کرد؟
در این فرصت کم ... سهراب سپهری
0
0
1,080
4
0
19,321
محفل نقاشی و گرافیک
50X50CM
عنوان اثر:سراب
اثر اورجينال
تكنيك:رنگ روغن
سايز:٥٠.٥٠
پاييز١٤٠٠
برگرفته ... ادامه
از شعر سهراب سپهري
آفتاب است و بیابان چه فراغ
نیست در آن نه گیاه و نه درخت
غیر آوای غرابان دیگر
بسته هر بانگی از این وادی درخت
در پس پرنده ای از گرد و غبار
نقطه ای لرزد از دور
سیاه
چشم اگر پیش رود می بیند
آدمی هست که می پوید راه
تنش از خستگی افتاده ز کار
بر سر و رویش بنشسته غبار
شده از تشنگی اش خشک گلو
پای عریانش مجروح ز خار
هر قدم پیش رود پای افق
چشم او بیند دریایی آب
اندکی راه چو می پیماید
می کند فکر که می
بیند خواب
.
.
.
.
.
.
.
.
#سيده_حكيمه_ابراهيمي_بروجني #رويا #سهراب_سپهري #رنگ روغن #تابلو #نقاشي #سراب #ماهي #كوير #آفتاب #لنگر #زنجير #oil color #sohrab sepehri #drawing #painting #painter #painting training #fish #sunshine #anchor #mirage #desert #surreal #سورئال#
3
0
15,470
محفل شعر و داستان
خـیـانـت مـار زهـرآلـود پـنـهـان در خـیـالـسـت
هـمیـن پنـدارِ شـوم ، بر بیصفتـ... ادامه
ها ایـدهآلـست
سرشـت ناخلـف نیکو نمیگردد ، چرا ؟ چـون :
ضمیر پوستکَـن ؛ کابـوس سیب و پرتقالـست
گـلِ شـایـستگـی بـا خـار نـابـابـی یـکی نیـست
گلسـتان و بـیابـان هـردو تـطبیقـی مـحـالـست
طبـیعـتهـا بــسـی تـوفـیـر دارنـد و تــفـاوت !
مگس گُه خصلتست و شاپرک نیکو خصالست
نَـیَـفـکــن سـایـهٔ دلــرحـمـی بـیـش از زیـادی ..
درخـت از سایـهٔ دلـسوزیـش اکنـون زغـالـست
فضاحت را ز پشت پـرده دیدیم ؛ ورنه عـطّار :
" شنیـدن کی بُـوَد ماننـد دیـدن " یک مثالست
گذشت اوقات خوب و بد من و تو سرنشینو :
زمـان ماشین و عمـر راننده ، دنیا ترمینالـست
طبیعت گفت : پسِ فصل زمستانی ، بهاریست
شکیبـایـی ؛ فـقـط زیبـاتـریـنِ فصـل سـالـست
#توفیرخصال
#یزدان_ماماهانی
#سـرایـش۳۰_۶_۱۴۰۰
_🎼🎸گیـــتار بـیتــــار🎸🎼_
2
1
9,084
محفل شعر و داستان
بی تو
مریم فاتح اصل
بی تو در اینجا چه کنم با دلِ تنهای خودم
سر به بیابان بزنم ی... ادامه
ا که ز تو دل بکنم؟
بی تو در این غمکده مهمان سیاهی شدهام
بی تو ندارم نفسی، موج خروشان شدهام
بی تو دیوانهترین عاشقِ دنیا شدهام
و اسیر غم و تنهایی و رویا شدهام
بی تو درگیر خیالات پر از انکارم
و در این غمکده هر روز تو را کم دارم
بی تو هر روز دلم، عشق تو را میخواهد
و دل غم زدهام، یاد تو را میخواهد
