ملهم از غزلی ازسعدی
دلبرا پیش وجودت همه خوبان عدمند
سروران بر در سودای تو
... ادامه خاک قدمند
شهری اندر هوست سوخته در آتش عشق
خلقی اندر طلبت غرقه دریای غمند
خون صاحب نظران ریختی ای کعبه حسن
قتل اینان که روا داشت که صید حرمند
هر خم از زلف پریشان تو زندان دلیست
تا نگویی که اسیران کمند تو کمند
تو سبکبار قوی حال کجا دریابی
که ضعیفان غمت دردکشان ستمند
سعدیا عاشق صادق ز بلا نگریزد
سست عهدان ارادت ز ملامت برمند
ابعاد نوشته شده ابعاد پارچه بوم است، به دلیل ابعاد بزرگ اثر بصورت رول پارچه ارسال میشود