نتایج جست جو "مثل" در سایت 100هنر
26
1
81,121
محفل سایر هنر ها
28X47X9CM
عنوان: #رشد #زایش و #زایندگی
متریال: #سرامیک
ابعاد: 47 * 28 * 9
تعداد نسخه موجود... ادامه
اثر: یک عدد
موضوع این اثر « #زن» با عنوان «رشد و زایندگی» میباشد. هدف از اجرای این اثر نشان دادن و به رخ کشیدن وجود زن میباشد که با همه ناملایمتی ها یی که در حق او میشود در همه نقاط جهان اما او با همه ی اینها فرزند خود را #آبستن می شود و او را بزرگ میکند و به رشد و بالندگی می رساند که #سروی که در قسمت فوقانی این #مجسمه به تصویر کشده شده گواه این امر میباشد. زن با تمام #شکنندگی اش اما
#موجودی است بسیار #قوی به همین جهت #فرم این مجسمه به #مرد نزدیکتر است البته بخش از #زنانگی در قسمت #تحتانی آن که #مثلث_رو_به_پایین باشد بهره برده شده ... در جامعه من زن همپای مرد چه بسا بیشتر از او مشغول به #کار است .
33
2
110,624
محفل نقاشی و گرافیک
نام اثر خلائ
تکنیک کاری من توی این تابلو تلفیق کلاژ نقاشی هستش با استفاده از بری... ادامه
ده های روزنامه و مجله و استفاده از رنگ اکرولیک.ابعاد کار70×50
این تابلو برگرفته از ناخودآگاه ذهنی من هستش ینی هر امال و ارزو هر تصمیم هر اتفاق و هر حادثه ای که توی ناخودگاه ذهنی من وجود داره توی این تابلو با استفاده از یک سری عکس ها که بصورت نمادین هستش نمایش داده شده.
بطور مثال استفاده از اون شکل دایره ای روشن بین اون تاریکی برای من مثل زمانی بوده که توی اوج تاریکی ها و یک سری بدبیاری ها اون نور امیده روشن شده و بهم راه داده که خب این فکر و با این شکل نشون دادم.
اون قسمتای کلی تابلو که به صورت بافت هستش اونها برای من نماد اتفاقات کوچیک زندگی بودن که توی ساختار زندگی من دخیل بودن. عکس خلبان سمت چپ کادر که اندازه اون خیلی بزرگتره نماد موفقیته ن به این منظور که موفقیت فقط توی کار خلبانیه نه اما این شغل و من نماد موفقیت و اون حس ازادی که خودم دنبالشم رو قرار دادم چون کار خلبان هاهم نوعی آزادی داره البته این توی باور ذهنی من هستش
در کل این تابلو از ذهن ناخودآگاه من نشات گرفته.
2
0
11,400
محفل خوشنویسی
40X60CM
نام اثر: ناپیدا
متن اثر: لطافت هر چیز که از حد بگذرد ناپیدا می شود مثل خودت که ... ادامه
ناپیدایی... یا لطیف مشتی و تنها مشتی از لطافتت را به من ببخش
سال خلق اثر: 1397
12
2
15,657
محفل عکاسی
شکارچی که شکار شد، فکر کنم همه عکاسهای دنیا اگر ازش نترسن این حشره رو دوست دارن،... ادامه
از بس صبوره و مثل ی مدل با حوصله میذاره کارتونو بکنید. 😁😁😉
مانتیس
۵۰×۷۰
39
2
57,859
محفل نقاشی و گرافیک
تکنیک تلفیق کلاژ نقاشی
70×70
در تابلوی هلال ماه انچه در ذهن من بوده این بوده ک ... ادامه
مسیر زندگی خودم و بیشتر ادم ها رو نشون بدم و در واقعه تصاویری ک بصورت نمادین توش استفاده کردم در بیشتر زندگی ها هستش مثل خونواده و هنر و خیلی چیز های دیگر منظور از هلال ماه هلالی هستش کتوی کار زدم هم توالی زندگی و هم هلال ماه.در نظر من'زندگی ما مثل جریان توالی یک دایره هستش ک از یک نقطه آغاز میشود و نقطه ای پایان میابد اما در کار من یک دایره نیمه هستش به دلیل اینکه روی زندگی خودم مثال میزنم از لحاظ اتفاقات و حوادث و هر چیز دیگری در این تابلو دیده میشود کامل اتفاق نیوفتاده و این توالی و اتفاقات و حوادث گزدش کامل نکردن .منظور از اون تصویر سمت چپ بالا ک مردیی را نشان میدهد هم از لحاظ فنی این توی ذهنم بوده ک با خطوط بالای تابلو ک روشن هستن و بیانگر نور وروشنایی هستش در یک حرکت باشه و ادامه اون باشه و هم این فرد در زندگیمن ب این منظوره ک کسی از بیرون گود زندگیمن در حال نظاره هست خطوط کمرنگ در جریان اون هلال ک ب سمت بالا و نور میزه ب این منطوره ک زندگیمان منشا دارد و نور و روشنایی ب زندگیمون میتابه.
11
0
23,070
محفل عکاسی
از کناردرختان حاشیه خیابان خیلی آسان می گذریم اما اگر کمی دقت کنیم می توانیم تص... ادامه
اویر زیبایی خلق کنیم.(پارک ملت تهران)
بخشنده و سربلند و زیباست درخت
آرام و عمیق مثل دریاست درخت
وقتی که شکست، در دل خود گفتم
مظلومترین زندهی دنیاست درخت
28
4
66,058
محفل عکاسی
من دختر کوردم
تندخو هستم، اما سخت هم هستم
تاب سختی را گرچه دارم، اما صبر و ... ادامه
حوصله زیاد هم ندارم
...
مثل اسب می تازم
گاهی هم درنگ می کنم، اما وا نمی مانم، می تازم
مگر از گردنه به میان دره پرتاب شوم و استخوانهایم خرد شود وگرنه می تازم
من دختر کوردم
دختر دره های تنگ
شبهای سرد
چشمهای پر از درد
دختر دردم ...
دختر قهرمانانم
دختر کوه و دشت و بیابانم
این منم ....دختر کورد ...
دختر چشمهای پر از غیرت
چشمهای جوان نه ناجوان !
دختر استقامتم،دختر پایداریم،دختر شکنجه ام،دختر ظلمم!
دختر تعصبی شیرین...
چشمهایم بیخود نیست که برق میزند...برق کورد است ...برق بزرگی کورد!
دختر کوههای بلندم
دختر زاگرسم
آرام می تازم
همچون شیر می غرم به هر آن کس که چپ بنگرد
عصیان میکنم در برابر حرف زور و ناروا
من خون کورد در رگهایم جاریست خونی سرخ و آتشین
من کوردم
دختر عشق و کوردستان
دختر آبشار و طوفان
مثل پروانه به دور کشورم میچرخم!
مسکوتم تا وقتی که حق برجاست...
گرگ میشوم برای ناحق...
آنچنان فریادی برخواهم آورد که آشام و انسان و آبها و زمین بلرزد
8
0
21,921
محفل عکاسی
از کناردرختان حاشیه خیابان خیلی آسان می گذریم اما اگر کمی دقت کنیم می توانیم تص... ادامه
اویر زیبایی خلق کنیم.(پارک ملت تهران)
بخشنده و سربلند و زیباست درخت
آرام و عمیق مثل دریاست درخت
وقتی که شکست، در دل خود گفتم
مظلومترین زندهی دنیاست درخت
30
1
9,211
محفل نقاشی و گرافیک
#کسی که مثل هیچکس نیست
اکریلیک و چاپ روی بوم 100*70
#حوراپیشقدم
32
0
42,819
محفل عکاسی
"آسمان ِ زرد ِ کم عمق"
من،دو نفرم
و تو،گودو
در انتظارت مدام سبز می شوم
دوباره آب... ادامه
ی
و بعد زرد
نبودنت شبیه مادری ست
که در هیاهوی بازار دست کودکش را رها کرده
نبودنت
از جنس پرنده ای ست که دیگر نمی خواند
مردی که هرگز نمی آید
یا آوازی غمگین که زنی
-در خود گره خورده-
روی تخت،
بعد از یک هم آغوشی بی تکرار می خواند.
نبودنت را نمی شود خط زد،
مثل تکه ابری که متعلق به هیچ آسمانی نیست.
#حورا_حقشنو
14
0
15,180
محفل نقاشی و گرافیک
#اکرلیک روی #بوم. سبک #پاپ_سورئال .
نشانگر تفکر هدف گرفته شده فردی توسط فشار ها ... ادامه
و دوراهی های زندگی و مسائلی مثل خیر و شر,مادر و پدر,غم و شادی و...
19
1
18,599
محفل سایر هنر ها
اسم اثر : پیرزن ابیانه ای
# اورجینال
سایز : 100*70
متریال : چوب های مختلف مثل گر... ادامه
دو . توسکا . عناب . افرا . اقاقیا . زرشک .......
12
0
6,731
محفل خوشنویسی
مثلِ خنثی گرِ بُمبی که دو سیمش سرخ است
مانده ام قیدِ لبت را بزنم یا نزنم
11
1
35,455
محفل شعر و داستان
#کاش_می_موندی
#ترانه #ساراگوهری
کاش واسه این #دلشکسته، شونه هات یه #تکیه_گاه بود
... ادامه
قلب من یه #تک_ستاره، قلب تو مثل یه #ماه بود
کاش که باغچه ی دلامون، پر بود از یاس و اقاقی
می نوشتی نامه با #عشق، می مونم واسه تو باقی
کاش که دستات مال من بود، #قلب_تو #مهرسجودم
من همون که تو می خواستی، تو همه بود و نبودم
کاش دلت مثل یه #قایق، روی #امواج_دلم بود
قلب من یه #موج_خسته، سینه ی تو #ساحلم بود.
7
1
16,301
محفل گویندگی
| مثل تو |
«مادرم زنی مهربان بود که دردهایش را در تنهایی گریه میکرد. پدرم م... ادامه
ردی زحمتکش که خستگیاش را لبخند میزد. من نه میخواهم به اندازهی مادرم صبور باشم، نه به اندازهی پدرم استوار. من میخواهم مثل تو باشم... همینقدر دور، همینقدر نزدیک، همینقدر دوستداشتنی.»
علی اصغر کلایی
12
2
16,562
دور نیست dournist
معدن های سنگ نمک گرمسار
تالارهای بزرگ با ستون های غول آسا فضایی خاص و هیجان انگ... ادامه
یز ایجاد کرده، انگار موجودات فضایی اینجا رو ساختند یا مثل قصه جک و ساقه لوبیا وارد خونه غول ها شدی.
2
0
3,555
محفل شعر و داستان
مثلا خیر سرش آمده بود دل ببرد
همچیز برد بجز آنچه که باید ببرد
غافلم از نیت شومش ... ادامه
ولی دانم که
او فقط آمده بود زیره به کرمان ببرد
تمام...
5
0
22,567
محفل شعر و داستان
آمدی خنجر خود را به نگاهم بزنی
تا شبی یک تنه بر قلب سپاهم بزنی
قلمت را بزنی... ادامه
داخل این جوهرِ خون
رنگِ قرمز به دلِ تخته سیاهم بزنی
بنشینی وسط راه و میان کوچه
هر قدم تابلوی ایست به راهم بزنی
پشت آن لحظه که در راست ترین ناحیه ام
ساده برچسب دروغین به گواهم بزنی
سایه ات را بکشانی به سرِ وحشت من
ظالمانه به سرِ گریه و آهم بزنی
روی این قله به سمتم بپری مثل پلنگ
چنگ بر صورتِ زیبایی ماهم بزنی
#مسعود_نامداری
4
0
23,033
محفل شعر و داستان
تا شدم سرگشته ات دیدم که شیدا نیستی
رنگ لیلا داشتی اما تو لیلا نیستی
هر کج... ادامه
ا پا می گذارم از تو دارم خاطره
درد دارد خاطراتم چون که با ما نیستی
هر که دلگرمت شود هم مثل من یخ می زند
هیزمِ آتش برایِ فصل سرما نیستی
نو که می آید دل آزاری فراهم می شود
با بهانه های واهی می روی یا نیستی
"با تو ام ای برکه ی متروکه ی جلبک زده
در خودت غرقم نکن وقتی که دریا نیستی"
ای دلت دروازه ی بی در شده در شهر عشق
تا کجا ها تا به کی اهلِ مدارا نیستی؟
سرگشته
4
0
7,843
لذت تنهایی دکلمه مینا فیروزبخت
لعنت به بازی امروز
که باورهای دیروزمونو باطل کرد
مثل حکایت: علم و ثروت...!
0
0
22,736
نمایشنامه خوانی چخوف
بوقلمون صفت اثر آنتوان چخوف
اچوملف ، افسر کلانتری ، شنل نو بر تن و بقچه ی کوچ... ادامه
کی در دست ، در حال عبور از میدان بازار است و پاسبانی موحنایی با غربالی پر از انگور فرنگی مصادره شده ، از پی او روان. سکوت بر همه جا و همه چیز حکمفرماست … میدان ، کاملاً خلوت است ، کسی در آن دیده نمیشود … درهای باز دکانها و میخانه ها ، مثل دهانهای گرسنه ، با نگاهی آکنده از غم و ملال ، به روز خدا خیره شده اند ؛ کنار این درها ، حتی یک گدا به چشم نمیخورد. ناگهان صدایی به گوش میرسد که فریاد میکشد:
ــ لعنتی ، حالا دیگر گازم میگیری؟! بچه ها ولش نکنید! گذشت آن روزها ، حالا دیگر گاز گرفتن ممنوع است! بچه ها بگیریدش! آهای … بگیریدش!
و همان دم ، زوزه ی سگی هم به گوش میرسد. اچوملف به آن سو می نگرد و سگی را می بیند که سراسیمه و مضطرب ، روی سه پای خود ورجه ورجه کنان از توی انبار هیزم پیچوگین تاجر بیرون می جهد و پا به فرار میگذارد. مردی هم با پیراهن چیت آهار خورده و جلیتقه ی دگمه باز ، از پی سگ میدود...
2
0
2,991
محفل نقاشی و گرافیک
50X70CM
قسمت دیوارای بالا و پنجره های زندان : یه مدت بخاطر یسری قرصی که میخوردم برای هور... ادامه
مونام حالم خیلی بد بود کل یه ماه گذشترو کامل کامل تو خونه مونده بودم اصن یه حاله خیلی بدی داشتم
بعد انگار ذهنم نمیزاشت که حتی از خونه برم بیرون مثل زندان شده بود زندگی برام …
نقاشیای روی دیوار: از اونجایی که نقاشی کردنو خیلی دوست دارم و نقاشیای ادمای معروفو زیاد سرچ میکردم نگاه کنم یه هاله ای ازشون تو ذهنم بودن انگار که تو اون تابلو هایی که اون بالا هستن به طور هاله ای کشیدم (درواقع انگار تو گوشه ذهنم نقش بسته بودن و خواستم رو این دیوارا نشونشون بدم)
پله های گوشه سمت راست : درواقع یجورایی انگار مسیر موفقیته که اگر دقت کنید هرچقد میره رو به بالاتر ، پله هاش بلند تر و سخت تر میشه ولی از اونجایی که رنگش سبزه یجورایی میخواستم نشون بدم که انگار دلنشین تر میشه
آب : نشون دهنده اینه که اون دختره که رو قایقه(خودم)توی غما غوطه ور شدم و کاری از دستم برنمیاد
و اون اسکلته هم که داره کنترلم میکنه انگار صداهای درونم و ترسامه
5
0
6,329
