نتایج جست جو "پنجره" در سایت 100هنر
نمایشگاه پنجره ای به سوی بهارهای دوازده گانه
نمایشگاه اتفاق نهم پشت پنجره ها
نمایش پنجره ای رو به آسمان
نمایشنامه خوانی اسب های پشت پنجره
کافه پنجره
71
6
27,986
65
8
43,796
نقاشی پنجره
موضوع : باز کن پنجره را و بهاران را باور کن🍃
ابعاد : 30 در 30
تکنیک :دیجیتال
#ت... ادامه
11
0
16,263
محفل خوشنویسی
کاغذ اهار مهره اندازه 70در 90 پنجره نام اثر مرکب اشمینگ آلمان تذهیب استاد عباس همراه
63
3
59,310
شعر عاشقانه
کافهی خاطره ها :
برق چشمان تو در قهوه ی من می رقصد !
و من انگار تو را پشت هما... ادامه
ن پنجره می بینم باز
نه کسی پنجره را رو به افق باز کند
نه شکر کم کند از تلخی این رنج دراز !
من و تو قسمتی از قصه ی این کافه شدیم
و تو هر روز گذر می کنی از قهوه ی من
این چه رازیست که من ، تلخ ، تو را می نوشم !
تو شدی خواب عمیق شب بی خوابی من.
#افشین_مشفقی
42
2
14,118
محفل عکاسی
دیشـب بــاران قــرار بـا پـنجـره داشـت
روبــوســـی آبــــدار بـا پـنجـره داشـت
ی... ادامه
ـک ریــز بـه گــوش پـنجـره پـچ پـچ کـرد
چک چک،چک چک،چه کار با پنجره داشت؟
#قیصر_امین_پور
11
0
19,504
دکلمه شعر سهراب سپهری
من به اندازه یک ابر دلم میگیرد
وقتی از پنجره میبینم حوری
- دختر بالغ همسایه -
... ادامه
پای کمیابترین نارون روی زمین
فقه میخواند.
17
0
12,138
11
1
27,551
محفل نقاشی و گرافیک
ترکیب مواد بر روی مقوا
سایز: 30x40
دلم میخواست دیوارهای اتاقم #آبی بود و تخت خوا... ادامه
بم #آبی بود و حتی عنکبوت گوشه سقف #آبی بود..
می دانی؟ همه دلشان برای #آسمان تنگ میشود. من اما دلم بیش از همه تنگ است. ببین! به هر انگشتم نخی بستم، #بادبادک_های_زیادی_دارم..
تو اگر میخواهی برایم کاری کنی... فقط #پنجره_را_باز_کن
7
0
15,507
18
0
17,873
محفل خوشنویسی
هرکه باران باشد ، روی چشم
همه پنجره ها جا دارد..
ابعاد آچهار
بدون قاب
خط شکسته ... ادامه
،تذهیب شده
ابعاد بزرگتر از اچهار
12
1
32,541
محفل شعر و داستان
زنی بدون تو...
من
منی که تو کنارش نیست
زنی که سیگار را توی چفت پنجره ی تهران چ... ادامه
ال کرد ...
3
0
40,279
محفل شعر و داستان
پرنده
در من پرنده ایست
که با بالهای زخمی اش
افتاب را به تعظیم فرا می خواند
تا ... ادامه
اسمان را در انتهای آوازهایش
بی محابا سر بکشد...
هر نیمه شب
کمی مانده به لبهایم از دستهایم می گریزد
و باچشم هایی مه آلود
گونه های خیس ماه را
از پشت پنجره ،پاک میکند…!
در من پرنده ایست
که شاخه شاخه تنهایی هایم را
نوک می زند …
دیوارها از لبخند او پر می شوند
و برگ برگ بر قامت بلند تلخ ام
زرد که می خندد
دردهایم، یکی یکی ،بیدار می شوند..
در من پرنده ای ست غمگین
که هنوز
شعر نشده است…!
.
کاظم پارسای
3
0
24,574
محفل شعر و داستان
باز این فاصله و یک دل تنگ
بازهم پنجره ای خالی از عشق
باز هم من؛
باز هم او که د... ادامه
ر این کوچه ی احساس رود
و خودش را بسپارد به دلِ گمشده گی
راه پیمودنی سخت جدایی را او
تک و تنها برود
ولی ای عشق بدان
خاک این راه که رفتی همه آلوده شده
غرق تنهایی و آغشته به اشک
سرد سرد از دل خون
همه جا پر ز من است
و تو ای باد به گوشش برسان
ضجه ام من
بغض هذیان و غمم
که در این مقصد کور
با تو همراه شوم با تو فریاد شوم
با تو هستم با منی تو
باز این فاصله و یک دل تنگ
همه ی ثانیه ها در سکوتم خفه اند
خفه اند خفه اند
2
0
8,293
عکاسی مینیمال
..یک پنجره برای من کافیست،یک پنجره به لحظه ی آگاهی ونگاه وسکوت-
غرب ایران.
6
1
23,206
محفل شعر و داستان
( کاش تو بودی ... )
کاش از سره شاخه سر سبزه حیاط
کمی از گلبرگ گل یاس و ذهاب
... ادامه
کمی از لعل لبت بوسه ی ناب
کمی از آن بغلت بوی گلاب
به منه زاغه نشین دل خود وام دهی
کاش که از بغض گلوبند صدا
کمی از گریه باران خدا
کمی از خیسی چشم غزلت
کمی از یاد غم انگیز دلت
به من و پنجره و نور بیابان بدهی
تو بگو خاطره را چشم به آن پنجره را
دست به دامان تو و دست به دامان خدا
تا به کی گیرم و از طعم دلت دور شوم
تا به کی از ، اذن دخول دل تو کور شوم
کاش تو بودی و دلم غرق تمنا نبود
کاش تو بودی و بغلی جزء تن اغیار نبود
کاش تو بودی و غزلی غمگین
در وصف تو وآن ته اشعار نبود
فاضل شریعتزاده
20
1
28,748
شعر شیدایی
چمدان پر شده از
لختی پنجره ها
بوى باران در خاک
گرمی خواب گل خشکیده
کوکی که... ادامه
نه کمانچه با تار
تیشه ی پر ز امید فرهاد،
همه ی سهم من است این چمدان
لیک من این همه را می سپارم یکجا
پیش بازار سیاه شب سرد،
گر گران تر باشد می فروشم لبخند
غصه ات یکجا چند؟
ABS
0
0
19,392
لذت تنهایی دکلمه مینا فیروزبخت
چراغ خاموش اطاقم خیلی خوشرنگه
از پنجرهء بسته بیرون رو نگاه میکنم
کوچه پر از هی... ادامه
اهوی سکوته
آخیییییش...
چقدر حال دلتنگیم جا اومد...!
15
0
145,060
0
0
22,744
نمایشنامه خوانی چخوف
از دفترچه خاطرات یک دوشیزه
اثر آنتوان چخوف
13 اکتبر
خیلی خوشحالم... بالاخره... ادامه
به کوری چشم دشمنان در کوچهی من هم عید شد!
باورم نمیشد. حتی به چشمهای خودم هم اعتماد ندارم. از صبح زود در مقابل پنجرهی اتاقم مرد قدبلند مومشکی و چشم و ابرو سیاهی مرتبا قدم میزند.
سبیلهایش عالی است! ... امروز پنجمین روزی است که از صبح زود تا اوایل شب مرتبا جلوی پنجرهی اتاق من قدم میزند و پیوسته نگاه میکند. من چنین وانمود میکنم که متوجه او نیستم...
2
0
2,948
محفل نقاشی و گرافیک
50X70CM
قسمت دیوارای بالا و پنجره های زندان : یه مدت بخاطر یسری قرصی که میخوردم برای هور... ادامه
مونام حالم خیلی بد بود کل یه ماه گذشترو کامل کامل تو خونه مونده بودم اصن یه حاله خیلی بدی داشتم
بعد انگار ذهنم نمیزاشت که حتی از خونه برم بیرون مثل زندان شده بود زندگی برام …
نقاشیای روی دیوار: از اونجایی که نقاشی کردنو خیلی دوست دارم و نقاشیای ادمای معروفو زیاد سرچ میکردم نگاه کنم یه هاله ای ازشون تو ذهنم بودن انگار که تو اون تابلو هایی که اون بالا هستن به طور هاله ای کشیدم (درواقع انگار تو گوشه ذهنم نقش بسته بودن و خواستم رو این دیوارا نشونشون بدم)
پله های گوشه سمت راست : درواقع یجورایی انگار مسیر موفقیته که اگر دقت کنید هرچقد میره رو به بالاتر ، پله هاش بلند تر و سخت تر میشه ولی از اونجایی که رنگش سبزه یجورایی میخواستم نشون بدم که انگار دلنشین تر میشه
آب : نشون دهنده اینه که اون دختره که رو قایقه(خودم)توی غما غوطه ور شدم و کاری از دستم برنمیاد
و اون اسکلته هم که داره کنترلم میکنه انگار صداهای درونم و ترسامه
