نتایج جست جو "گریه" در سایت 100هنر
فیلم تیاتر هی مرد گنده گریه نکن
فیلم تیاتر هی مرد گنده گریه نکن
فیلم تیاتر هی مرد گنده گریه نکن
فیلم تیاتر هی مرد گنده گریه نکن
9
0
20,590
محفل خوشنویسی
205X185CM
ز گریه مردم چشمم نشسته در خون است، ببین که در طلبت حال مردمان چون است...
ابعا... ادامه
د نوشته شده ابعاد پارچه بوم است
اکریلیک روی پارچه بوم، بداهه پردازی متاثر از شعر، با نگاهی به هنر سیاه مشق
7
1
29,377
محفل خوشنویسی
125X125CM
14
0
9,964
محفل خوشنویسی
ز گریه مردم چشمم نشسته در خون است
(حافظ)
۵۰×۴۰
(فروخته شده جهت کمک به سیل زدگ... ادامه
ان)
مرکب و اکریلیک
10
0
22,128
محفل موسیقی
قسمت دوم
اجرای آهنگ وقتی تو گریه میکنی
خواننده: #پژمان_مقدم
پیانو: مجید صالحه
وی... ادامه
ولنسل: المیرا رحمانی
ضبط و میکس: آرمان منشئی
Instagram: Pezhmanmusic
Tlgrm.me/pezhman_music
9
1
22,257
محفل موسیقی
قسمت اول
اجرای آهنگ وقتی تو گریه میکنی
خواننده: #پژمان_مقدم
پیانو: مجید صالحه
وی... ادامه
ولنسل: المیرا رحمانی
ضبط و میکس: آرمان منشئی
Instagram: pezhmanmusic
Tlgrm.me/pezhman_music
10
0
35,125
محفل نقاشی و گرافیک
ترکیب مواد روی مقوا
سایز: 30x40
#چشم_های_من_دیوانه_اند... هر شب دو ماهی غمگین گر... ادامه
یه کنان از هزار توی پیچ در پیچ رگ هایم میگذرند... به چشمها که میرسند آهسته می لغزند و خارج میشوند...
بچه ها، یک #گربه_گچی، کف حیاط نزدیک #حوض کشیده اند که میپرد و #پرنده های_تشنه را میگیرد
7
1
16,294
محفل گویندگی
| مثل تو |
«مادرم زنی مهربان بود که دردهایش را در تنهایی گریه میکرد. پدرم م... ادامه
ردی زحمتکش که خستگیاش را لبخند میزد. من نه میخواهم به اندازهی مادرم صبور باشم، نه به اندازهی پدرم استوار. من میخواهم مثل تو باشم... همینقدر دور، همینقدر نزدیک، همینقدر دوستداشتنی.»
علی اصغر کلایی
5
0
22,551
محفل شعر و داستان
آمدی خنجر خود را به نگاهم بزنی
تا شبی یک تنه بر قلب سپاهم بزنی
قلمت را بزنی... ادامه
داخل این جوهرِ خون
رنگِ قرمز به دلِ تخته سیاهم بزنی
بنشینی وسط راه و میان کوچه
هر قدم تابلوی ایست به راهم بزنی
پشت آن لحظه که در راست ترین ناحیه ام
ساده برچسب دروغین به گواهم بزنی
سایه ات را بکشانی به سرِ وحشت من
ظالمانه به سرِ گریه و آهم بزنی
روی این قله به سمتم بپری مثل پلنگ
چنگ بر صورتِ زیبایی ماهم بزنی
#مسعود_نامداری
12
0
7,236
محفل خوشنویسی
آمد بهار و گلرخ من در سفر هنوز
خندید ابر و چشم من از گریه تر هنوز
آمد درخت گل ... ادامه
به بر اما چه فایده
کان سرو گلعذار نیآمد به بر هنوز
7
0
14,514
محفل موسیقی
یکی هست تو قلبم که هرشب واسه اون مینویسمو اون خوابه
نمیخوام بدونه واسه اونه ک... ادامه
ه قلب من این همه بی تابه
یه کاغذ یه خودکار دوباره شده همدم این دل دیوونه
یه نامه که خیسه پر از اشکه و کسی بازم اونو نمی خونه
یه روز همینجا توی اتاقم یه دفعه گفت داره میره
چیزی نگفتم آخه نخواستم دلشو غصه بگیره
گریه میکردم درو که میبست میدونستم که میمیرم
اون عزیزم بود نمی تونستم جلویه راشو بگیرم
میترسم یه روزی برسه که اونو نبینم بمیرم تنها
خدایا کمک کن نمیخوام بدونه دارم جون میکنم اینجا
6
1
23,217
محفل شعر و داستان
( کاش تو بودی ... )
کاش از سره شاخه سر سبزه حیاط
کمی از گلبرگ گل یاس و ذهاب
... ادامه
کمی از لعل لبت بوسه ی ناب
کمی از آن بغلت بوی گلاب
به منه زاغه نشین دل خود وام دهی
کاش که از بغض گلوبند صدا
کمی از گریه باران خدا
کمی از خیسی چشم غزلت
کمی از یاد غم انگیز دلت
به من و پنجره و نور بیابان بدهی
تو بگو خاطره را چشم به آن پنجره را
دست به دامان تو و دست به دامان خدا
تا به کی گیرم و از طعم دلت دور شوم
تا به کی از ، اذن دخول دل تو کور شوم
کاش تو بودی و دلم غرق تمنا نبود
کاش تو بودی و بغلی جزء تن اغیار نبود
کاش تو بودی و غزلی غمگین
در وصف تو وآن ته اشعار نبود
فاضل شریعتزاده
9
0
68,885
شعر سکوت
سکوت لحظه ها
دلم میگیرد از درد جدایی
سکوت لحظه های آشنایی
دلم میگیرد از تالار... ادامه
گلها
نباشد بوی گیسویت در آنجا
دلم دارد هوای روی ماهت
صدای خنده های گاه گاهت
شباهنگام ، دل گیر بهانه
به سان گریه های کودکانه
صدای هق هق هنگام دوری
ببارم از دو چشمانم بلوری
عجب وصف عجیبی دارد این راز
نمک دارد به سان درد آغاز
بنازم ناز چشمان صبورت
هوای این دلم وقت غرورت
ببویم عطر مهتاب شبانه
کنار یک نگاه عاشقانه
صدای نازکت ،مست نگاهت
به خواب کودکانه گاه گاهت
سکوتی کرده ام فارغ ز هر راز
تو باشی در کنارم ، مست پرواز
مرتضی دوره گرد (هیوا)
3
0
24,120
داستان شک و تردید
با عجله بلند شد ،
حتی صدای منو نشنید وقتی گفتم وایسا با هم بریم، رفت پیشش دست ... ادامه
داد و داشت می گفت ببخشید که به اجراتون نرسیدیم .
یه حسی تو نگاهش بود و بعد از اونجا کمی ساکت بود و تو ماشین سرشو گذاشت رو داشبورد ،
گفت حالت تهوه دارم و برعکس همیشه دستمو نگرفت و بعدش شروع کرد به گفتن اینکه فکر می کنم تو سرد شدی و عادی شدم برات.
اینو که گفت بیشتر حس کردم که حسی ازش رد شده شاید یه جورایی داشت اینارو به خودش می گفت،
گریه کرد و می خواست مطمئن شه که دوسش دارم ،
وقتی گریه کرد هم باز حس کردم از دست خودش گریه می کنه.
نمی دونم چرا همش حس کردم حسی ازش رد شده ،
نمی دونم ، شاید من بد دل شدم...
آره حتما من بد دل شدم...
4
2
6,657
محفل خوشنویسی
100X60CM
اکرلیک و ترکیب مواد
متن: مرده بدم زنده شدم، گریه بدم خنده شدم
دولت عشق آمدو من... ادامه
، دولت پاینده شدم
8
0
4,285
محفل خوشنویسی
50X70CM
با #ستاره_ها
شب که میرسد از کناره ها
گریه میکنم با ستاره ها
#فروخته_شد
وای... ادامه
اگر شبی زآستین جان
بر نیاورم دست چاره ها
همچو خامشان بسته ام زبان
حرف من بخوان از اشاره ها
ما ز اصل و اسب افتاده ایم
ما پیاده ایم ای سواره ها
تکنیک: رنگی نویسی روی کاغذ
#علی_حسن_پور
اندازه با احتساب پاسپارتو بدون قاب
2
0
5,523
محفل شعر و داستان
وقتی
گریه غلغِلَکِمان می دهد
دهان
زخمِ بزرگیست
که با هر خنده باز می شود.
... ادامه
#چنگیز_رحمتی
@ChangizRahmati65
0
0
25,331
محفل شعر و داستان
#از مجموعه ی دریای واژه ۱ (حواصیل خیال)
دیریست خورده مهمیز بر اسب نوبهاران... ادامه
دیرست و شب بلاخیز رم کرده زیر باران
این داستان دردیست از غصه قصه لبریز
این روزگار مردیست از عمق روزگاران
این سنفونی مرگ است در پرده ی غم انگیز
این زخمه ی تگرگ است بر ساز جویباران
این اشکهای تاک است کز شاخه گشته آویز
این های های خاک است از چشم چشمه ساران
این بوسه ی تگرگ است بر زخمهای پالیز
این یادگار برگ است خشکیده شاخساران
این خونبهای سار است آشوب برگ و بر ریز
این سوز ماندگار است در جان بیشه زاران
این بغض روزگار است این بغض گریه آمیز
این گریه بر بهار است بر روی آبشاران
این ناله تذرو است با هق هق شب آویز
این رقص مرگ سرو است همراه ضرب باران
این قصه ی معین است در سینمای پاییز
این پرده ی پسین است پاییز در بهاران
این قصه نیست پالیز یک روز وهم انگیز
بر اسب باد پاییز آید ز کوهساران
1
0
22,565
محفل شعر و داستان
#از مجموعه ی دریای واژه ۱ (حواصیل خیال)
افق به پرده می کشد ، غروب غم گرفته را
... ادامه
که آسمان به سرکند، به گریه طول هفته را
چنین که ابر تا افق ، گرفته صحن آسمان
به هفته می کشاند این ، هوای مه گرفته را
به تازیان رعد ها سپید پیل ابر را
زنند تا بر آورد ، به دیده در سفته را
جلوه به شهر می دهد اشک زلال ابرها
آب زده است آسمان ، کوچه باد رفته را
ز لای لای مرغ شب بخواب نرگس جوان
که خواب می کند غزل ، نگاه نیمه خفته را
به سینمای این خزان ، به پرده پرده ماه آن
معین ببین نمایش ، دو روز عمر رفته رفته را
13
0
7,094
محفل خوشنویسی
(فروخته شد)
چشم گریانم ز گریه کند بود،
یافت نور از نرگس جادوی تو.
( #مولوی)
۳۰×۲۰
1
0
8,725
محفل شعر و داستان
همه ما
خواب می دیدیم
خواب خیابان
خواب کوچه
خواب عروسی
خواب عزا
دست آخر
تو بیدار... ادامه
شدی
من اما ....
خواب می بینم هنوز
خواب مردن تو
خواب گریه های خودم
#آرزو_نوری
